گروه سیاسی: دکتر صلاحالدین هرسنی؛ کارشناس مسائل بینالملل در روزنامه جهان صنعت نوشت: سفر محمدباقر قالیباف به مسکو و دیدار با پوتین به منظور ارسال پیام رهبری که ظاهرا به دلیل نپذیرفتن پروتکلهای بهداشتی مورد نظر ولادیمیر پوتین از سوی رییس مجلس ایران لغو شده است، دستمایه تحلیلها و تفسیرهایی از سوی تحلیلگران حوزه دیپلماسی و سیاست خارجی شده است.
اینکه انتخاب مسکو به عنوان اولین مقصد و سفر خارجی محمدباقر قالیباف در کسوت رییس مجلس ایران در شرایط حاضر دارای اهمیت فراوانی است، تردیدی نیست اما مساله این است که چرا با وجود شرایط گرم در روابط تهران- مسکو و با وجود دیپلمات کاربلد و کارکشتهای چون محمدجواد ظریف یا حتی علیاکبر ولایتی به عنوان مشاور بینالملل رهبری، محمدباقر قالیباف که کارنامهاش از ظرافتهای دیپلماسی خالی است، باید حامل پیام رهبری به ولادیمیر پوتین باشد؟
در گذشته و در زمان دولتهای نهم و دهم، احمدینژاد نمایندگان ویژهای را برای مسائل خاورمیانه، آسیا، حوزه دریای خزر و افغانستان منصوب کرده بود. در دولت دوازدهم و مشخصا در راستای سفر بشار اسد به تهران ما شاهد نوعی موازیسازی البته در سیاق و اسلوبی دیگر بودهایم به این معنی که محمدجواد ظریف نتوانست در جلسه بشار اسد با رهبری حضور یابد که منجر به قهر ظریف و استعفای نمایشی او شد.
در شرایط حاضر نیز سنت موازیکاری قرار نیست پایان یابد و شنیدهها حکایت از آن دارند که مسوولیت روابط با چین به علی لاریجانی سپرده شده است. در حقیقت و با نوع تصمیمات و انتصابهایی که در حوزه روابط خارجی گرفته میشود و صورت میگیرد، دیگر نمیتوان انتظار داشت که ظریف در متن و بطن ماموریتهای سیاست خارجی باشد و اگر هم باشد، استراتژیک و تعیینکننده نیست.
از منظر نشانهشناسی، ماموریت محمدباقر قالیباف به مسکو به معنای تقسیمبندی جناحها و مقامات در ایران پیرامون مذاکره با واشنگتن بر سر موضوع برجام است.
واقعیت آن است که در شرایط حاضر ما شاهد دو گروه و دو جناح سیاسی در برجام هستیم که یک جناح حامی مذاکره با واشنگتن و احیای برجام است و گروه دیگر یا همان جریانهای محافظهکار و اصولگرایان هستند که همواره بر طبل مذاکرهگریزی و برجامستیزی میکوبند و نهتنها برجام را مانند ترکمنچای یک معاهده ننگین بلکه مذاکره با واشنگتن را به مثابه باج دادن به کدخدا میدانند. تردیدی نیست که محمدباقر قالیباف از منظر جناحبندی در گروه دوم قرار میگیرد و با الگوهای رفتاری و کنشهایی که در سازوکارهای سیاسی از خود به نمایش میگذارد تلاش دارد کارنامه کاری خود را نسبت به همفکران خود درخشان کند.
در حال حاضر و در شرایطی که دیدار او با ولادیمیر پوتین به جهت پروتکلهای کرونایی پوتین لغو شده است، به نظر نمیرسد مساله صرفا به جهت ملاحظاتی باشد که ولادیمیر پوتین در پاندمی جهانی کووید ۱۹ برای سلامتی خود در نظر گرفته باشد. محققا لغو دیدار قالیباف با پوتین به موضوع دیگری بازمیگردد که همان عدم آشنایی و تسلط کافی بر آداب و ظرافتهای دیپلماتیک است. به عبارت دیگر نپذیرفتن پروتکلهای بهداشتی مورد نظر پوتین از سوی قالیباف علت بعید ماجراست نه علت قریب آن.
او حتی در صدارت مجلس فاقد کاریزمای لاریجانی است و حتی ناتوان است که لایههای سیال و ژلاتینی مجلس را همراه خود کند. از یاد نبریم که قالیباف نه لاریجانی است و نه سردار سلیمانی که پوتین بخواهد با او دیدار کند.
در گذشته و در زمان دولتهای نهم و دهم، احمدینژاد نمایندگان ویژهای را برای مسائل خاورمیانه، آسیا، حوزه دریای خزر و افغانستان منصوب کرده بود. در دولت دوازدهم و مشخصا در راستای سفر بشار اسد به تهران ما شاهد نوعی موازیسازی البته در سیاق و اسلوبی دیگر بودهایم به این معنی که محمدجواد ظریف نتوانست در جلسه بشار اسد با رهبری حضور یابد که منجر به قهر ظریف و استعفای نمایشی او شد.
در شرایط حاضر نیز سنت موازیکاری قرار نیست پایان یابد و شنیدهها حکایت از آن دارند که مسوولیت روابط با چین به علی لاریجانی سپرده شده است. در حقیقت و با نوع تصمیمات و انتصابهایی که در حوزه روابط خارجی گرفته میشود و صورت میگیرد، دیگر نمیتوان انتظار داشت که ظریف در متن و بطن ماموریتهای سیاست خارجی باشد و اگر هم باشد، استراتژیک و تعیینکننده نیست.
از منظر نشانهشناسی، ماموریت محمدباقر قالیباف به مسکو به معنای تقسیمبندی جناحها و مقامات در ایران پیرامون مذاکره با واشنگتن بر سر موضوع برجام است.
واقعیت آن است که در شرایط حاضر ما شاهد دو گروه و دو جناح سیاسی در برجام هستیم که یک جناح حامی مذاکره با واشنگتن و احیای برجام است و گروه دیگر یا همان جریانهای محافظهکار و اصولگرایان هستند که همواره بر طبل مذاکرهگریزی و برجامستیزی میکوبند و نهتنها برجام را مانند ترکمنچای یک معاهده ننگین بلکه مذاکره با واشنگتن را به مثابه باج دادن به کدخدا میدانند. تردیدی نیست که محمدباقر قالیباف از منظر جناحبندی در گروه دوم قرار میگیرد و با الگوهای رفتاری و کنشهایی که در سازوکارهای سیاسی از خود به نمایش میگذارد تلاش دارد کارنامه کاری خود را نسبت به همفکران خود درخشان کند.
در حال حاضر و در شرایطی که دیدار او با ولادیمیر پوتین به جهت پروتکلهای کرونایی پوتین لغو شده است، به نظر نمیرسد مساله صرفا به جهت ملاحظاتی باشد که ولادیمیر پوتین در پاندمی جهانی کووید ۱۹ برای سلامتی خود در نظر گرفته باشد. محققا لغو دیدار قالیباف با پوتین به موضوع دیگری بازمیگردد که همان عدم آشنایی و تسلط کافی بر آداب و ظرافتهای دیپلماتیک است. به عبارت دیگر نپذیرفتن پروتکلهای بهداشتی مورد نظر پوتین از سوی قالیباف علت بعید ماجراست نه علت قریب آن.
او حتی در صدارت مجلس فاقد کاریزمای لاریجانی است و حتی ناتوان است که لایههای سیال و ژلاتینی مجلس را همراه خود کند. از یاد نبریم که قالیباف نه لاریجانی است و نه سردار سلیمانی که پوتین بخواهد با او دیدار کند.