صادق زیباکلام میگوید با تمسخر ثبتنام کنندگان انتخابات ۱۴۰۰ میخواهند مکارانه از رد صلاحیتهای شورای نگهبان حمایت کند و به مردم بگوید خود را جای شورای نگهبان بگذارید، آن خانم یا آقا را چه کنیم؟ همیشه همزمان با ثبتنام شخصیتهای معروف سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری، برخی از مردم عادی نیز در انتخابات ثبتنام میکنند؛ ثبتنامی که نتیجه آن از پیش مشخص است و احتمالا حتی شورای نگهبان پرونده بسیاری از آنها را برای بررسی باز هم نمیکند. فارغ از شکل و شمایل یا حتی شعارهای برخی از ثبتنام کنندگان؛ از مرد کفنپوش گرفته تا مردی با کراواتی منقش به شعر به عنوان حواشی این روزهای ثبتنام انتخابات ریاست جمهوری؛ ظاهرا این موضوع برای همهمان جا افتاده که این آدمها را به دیده تحقیر بنگریم و از خود بپرسیم چرا باید ثبت نام کنند؟ گویا به طرزی فضایی برای ذهن یکی یکی ما پیش آمده که ریاست جمهوری را فقط حق ابراهیم رئیسی و سیدمحمد خاتمی و علی لاریجانی و محمدباقر قالیباف و… بدانیم و اگر شهروندانی برای ثبت نام میآیند، آنها را از پیش رصلاحیتشده میدانیم. این فضای ذهنی تبدیل به یک گفتمان هژمونیک در ذهن تکتک ما شده و رسانهها نیز از آن سوءاستفاده میکنند؛ به ویژه صداوسیما که با انتشار این تصاویر آب به آسیاب نظارت استصوابی میریزد و این پیام را به جامعه منتقل میکند که اگر شورای نگهبان نباشد، این افراد میآیند.
برخی رسانهها در پوشش ثبتنام این افراد، با شکل و شمایل تمسخرآمیز آنها را پوشش خبری میدهد؛ تمسخری که احتمالا یک دیدگاه را تقویت میکند؛ آن هم محدودیتگذاری شورای نگهبان در معیارهای فردی که میتواند رییس جمهور شود. محدودیتهایی که با هر دوره انتخابات تشدید شده و شکل و شمایل متفاوتتری به خود میگیرد. صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره این فرآیند میگوید: میخواهد مدبرانه و مکارانه از ردصلاحیتهای شورای نگهبان حمایت کند و به مردم بگوید خود را جای شورای نگهبان بگذارید، آن خانم یا آقا را چه کنیم؟ اینها میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ ای مردم شما حاضرید اینها در انتخابات شرکت کنند؟ و این طوری به ردصلاحیتهایی که شورای نگهبان مشروعیت و مقبولیت میبخشد.
او میگوید: فلسفه تایید صلاحیت مغایر با ابتداییترین اصل انتخابات آزاد است. اولین اصلی که در هر انتخابات آزاد وجود دارد این است که این مردم هستند که باید به کسی که فکر میکنند میتواند رئیس جمهور، نخست وزیر یا نماینده مجلسشان شود، رای دهند. در هیچ نظام مردمسالاری چنین قاعدهای نداریم که نهادی بیاید و بگوید فقط این پنج نفر صلاحیت دارند و ای مردم هر کدام از این پنج نفر را خواستید انتخاب کنید. بررسی و تایید یا ردصلاحیت در تعارض با ابتداییترین اصل انتخابات آزاد است. استاد علوم سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا فضا برای تربیت نیروهای جدید برای کاندیداتوری در انتخابات در کشور مهیا نبوده، تاکید میکند: در دنیا اینگونه نیست که کار حکومت تربیت مسئولان و مدیران باشد. حکومت باید احزاب و تشکلهای سیاسی را آزاد بگذارد تا بتوانند در چارچوب قانون فعالیت کنند.
او ادامه میدهد: در آمریکا مردم به نامزدی که مربوط به حزب دموکرات یا جمهوریخواه است رأی میدهند. در انگلستان مردم به نامزدهای حزب کارگر و محافظهکار رأی میدهند. اما در جامعه ما به واسطه اقتدارگرایی، حکومت اجازه نمیدهد احزاب، تشکلها و نهادهای مدنی واقعی در ایران تشکیل شوند و فعالیت کنند. اگر احزابی، چون مشارکت، نهضت آزادی، جبهه ملی و سایر احزاب و تشکلهای مردم قدرتمند شوند، کارهایشان را خلاف امنیت ملی و غیرقانونی اعلام میکنند. زیبا کلام اضافه میکند: متاسفانه در ایران به واسطه اقتدارگرایی، از نعمت احزاب و تشکلهای سیاسی واقعی محروم هستیم و به همین دلیل است که گزینهها محدودند و آب میروند و آنهایی که اصلح هستند یا متفاوت باشند، نمیتوانند بیایند.
او توضیح میدهد: برای مثال درحال حاضر مجلس یازدهم روی موضعگیریهای کاملا سیاسی، بسیاری از نمایندگان شوراهای شهرهای مختلف را تایید نکرده است. این همان اقتدارگرایی حکومتی است و این پاسخگو نبودن نهادهای قدرت در ایران است. این استاد علوم سیاسی میگوید: شورای نگهبان یک بار طی ۴۲ سال نیامده بگوید خانم یا آقایی که رد صلاحیت میکند به چه دلیلی است و چیزهای مبهم کلی گفته مثلا به مصلحت نظام نیست یا عدم تایید التزام به ولایت فقیه. تنها راه برونرفت از این بنبست این است که نظارت استصوابی مثل تمام کشورهای توسعهیافته دیگر برچیده شود.
برخی رسانهها در پوشش ثبتنام این افراد، با شکل و شمایل تمسخرآمیز آنها را پوشش خبری میدهد؛ تمسخری که احتمالا یک دیدگاه را تقویت میکند؛ آن هم محدودیتگذاری شورای نگهبان در معیارهای فردی که میتواند رییس جمهور شود. محدودیتهایی که با هر دوره انتخابات تشدید شده و شکل و شمایل متفاوتتری به خود میگیرد. صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره این فرآیند میگوید: میخواهد مدبرانه و مکارانه از ردصلاحیتهای شورای نگهبان حمایت کند و به مردم بگوید خود را جای شورای نگهبان بگذارید، آن خانم یا آقا را چه کنیم؟ اینها میخواهند در انتخابات شرکت کنند؛ ای مردم شما حاضرید اینها در انتخابات شرکت کنند؟ و این طوری به ردصلاحیتهایی که شورای نگهبان مشروعیت و مقبولیت میبخشد.
او میگوید: فلسفه تایید صلاحیت مغایر با ابتداییترین اصل انتخابات آزاد است. اولین اصلی که در هر انتخابات آزاد وجود دارد این است که این مردم هستند که باید به کسی که فکر میکنند میتواند رئیس جمهور، نخست وزیر یا نماینده مجلسشان شود، رای دهند. در هیچ نظام مردمسالاری چنین قاعدهای نداریم که نهادی بیاید و بگوید فقط این پنج نفر صلاحیت دارند و ای مردم هر کدام از این پنج نفر را خواستید انتخاب کنید. بررسی و تایید یا ردصلاحیت در تعارض با ابتداییترین اصل انتخابات آزاد است. استاد علوم سیاسی در پاسخ به این پرسش که آیا فضا برای تربیت نیروهای جدید برای کاندیداتوری در انتخابات در کشور مهیا نبوده، تاکید میکند: در دنیا اینگونه نیست که کار حکومت تربیت مسئولان و مدیران باشد. حکومت باید احزاب و تشکلهای سیاسی را آزاد بگذارد تا بتوانند در چارچوب قانون فعالیت کنند.
او ادامه میدهد: در آمریکا مردم به نامزدی که مربوط به حزب دموکرات یا جمهوریخواه است رأی میدهند. در انگلستان مردم به نامزدهای حزب کارگر و محافظهکار رأی میدهند. اما در جامعه ما به واسطه اقتدارگرایی، حکومت اجازه نمیدهد احزاب، تشکلها و نهادهای مدنی واقعی در ایران تشکیل شوند و فعالیت کنند. اگر احزابی، چون مشارکت، نهضت آزادی، جبهه ملی و سایر احزاب و تشکلهای مردم قدرتمند شوند، کارهایشان را خلاف امنیت ملی و غیرقانونی اعلام میکنند. زیبا کلام اضافه میکند: متاسفانه در ایران به واسطه اقتدارگرایی، از نعمت احزاب و تشکلهای سیاسی واقعی محروم هستیم و به همین دلیل است که گزینهها محدودند و آب میروند و آنهایی که اصلح هستند یا متفاوت باشند، نمیتوانند بیایند.
او توضیح میدهد: برای مثال درحال حاضر مجلس یازدهم روی موضعگیریهای کاملا سیاسی، بسیاری از نمایندگان شوراهای شهرهای مختلف را تایید نکرده است. این همان اقتدارگرایی حکومتی است و این پاسخگو نبودن نهادهای قدرت در ایران است. این استاد علوم سیاسی میگوید: شورای نگهبان یک بار طی ۴۲ سال نیامده بگوید خانم یا آقایی که رد صلاحیت میکند به چه دلیلی است و چیزهای مبهم کلی گفته مثلا به مصلحت نظام نیست یا عدم تایید التزام به ولایت فقیه. تنها راه برونرفت از این بنبست این است که نظارت استصوابی مثل تمام کشورهای توسعهیافته دیگر برچیده شود.