فرهنگ ابعاد مختلف و گوناگونی دارد، و تقویت، تغییر وتحولِ هر بُعد نیاز به ابزار متناسب با همان بعد را داراست و کارشناسان خبره فرهنگی و جامعه شناسی از آن ابعاد و ابزار آگاهی لازم دارند.
برتری در ادبیات دین اضلاع سه گانه ای دارد که هرکشور با دارا بودن هرکدام، بخشی از مدیریت و حکمرانی را بدست خواهد داشت و اصولا میتوان حکمرانی فرهنگی را همان تمدن فرهنگی به حساب آورد.
و اما ابزار حکمرانی فرهنگی:
۱-دانش
۲-ثروت
۳-قدرت
از نظر سیاسی، اجتماعی فرهنگی، و بصورت کلی تمدنی؛ آن کشوری که در علم و دانش پیشرو باشد توان انتقال فرهنگ خود به اقوام ملل دیگر را نیز دارد. اصولا دانش برترین ابزار حکمرانی فرهنگی به حساب می آید.
همچنین اگه کشوری دارای ثروت فراوان باشد میتواند با دراختیار گرفتن ابزار حکمرانی و مدیریت فرهنگی دست به تحول فرهنگی نیز بزند. ثروت میتواند رسانه را به بردگی بگیرد، ثروت قادر است اندیشمندان را به دور هم جمع کند و از آنان در مدیریت فرهنگ استفاده کند.
و ابزار سوم که قدرت باشد نیز دارای امتیازاتی است که معمولا با تقویت حاکمیت سیاسی و تشکیل دولتها تحصیل میشود و خود برخوردار از ابعاد نظامی و سیاسی و… است که سلطه آنها میتواند تأثیر مستقیم در فرهنگ داشته باشد.
البته این اجمال نگاری نمیتواند حکمرانی و مدیریت فرهنگی را تعریف کند نیاز به کار کارشناسی دارد.
