حدود ۲۰ سال است که ایشان را میشناسم. او یک نفر نبود، به تنهایی ۲۰ نفر بود. ایشان برای من، برادر و فرزند خوب و عزیز من بود. امروز چهارم شهریور ماه چهل و دومین سالروز ترور مهدی عراقی و پسرش حسام در سال ۱۳۵۸ است.
مهدی در سال ۱۳۰۹ در محله پاچنار بازار بزرگ تهران دیده به جهان گشود. پدرش آجرپز و مادرش خانه دار و متدین و دوستدار اهل بیت پیامبر بودند.
بعد از شش سال دبستان به دوره دبیرستان رفت. مدتی در دبیرستان مروی درس خواند و بعد به دبیرستان دارالفنون رفت، اما به دلیل وضعیت ضعیف معیشتی خانواده مجبور به ترک تحصیل و کمک خرج پدر شد. به بازار بزرگ تهران رفت و در صنوف مختلف شاگردی کرد.
مهدی در سال ۱۳۳۵ در سن ۲۶ سالگی ازدواج کرد و صاحب سه پسر به نامهای امیر، محمود و حسام پسر بود.
مهدیِ سیاسی
مهدی جوان با حضور در این تشکل سیاسی – مذهبی به تدریج روحیه مبارزاتیش شکل گرفت و در اکثر اقدامات و فعالیتهای مبارزاتی ۱۱ ساله فداییان اسلام نقشی تاثیرگذار داشت و به عنوان یکی از نیروهای اجرایی توانمند نواب صفوی و فداییان اسلام ظاهر شد.
نخستین همکاری عملیاتیِ مهدی با فداییان اسلام در ماجرای ترور انقلابی سید احمد حُکمآبادی معروف به احمد کسروی، نویسنده کتاب شیعه گری در همراهی با سیدحسین و سیدعلی محمد امامی در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ رقم خورد. طبق اسناد ساواک او در بیشتر نشستهای فداییان اسلام حضور پیوسته داشت و گهگاهی پیامها و نامههای سیدمجتبی را دریافت و در جمع فداییان اسلام میخواند.
البته او ۱۳ آبان ۱۳۲۸ در اعدام انقلابی عبدالحسین هژیر، نخست وزیر وقت، طرح ریزی برای سوء قصد به جان محمدرضا شاه در زمان تشییع جنازه رضا شاه در سال ۱۳۲۹ و ماموریت ۱۶ اسفند ۱۳۲۹ برای اعدام انقلابی علی رزم آرا، دیگر نخست وزیر محمدرضا شاه مشارکت داشت.
مهدی جوان مدتی بعد در جریان اتحاد فداییان اسلام با آیت الله ابوالقاسم کاشانی و جبهه ملی برای به سرانجام رساندن غائله طرح دکتر محمد مصدق برای ملی کردن صنعت نفت در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی قرار گرفت و رابط فداییان اسلام با آیت الله کاشانی و دکتر محمد مصدق شد. او از سخنرانان فداییان اسلام در میدان بهارستان برای تشریح دلایل اعدام انقلابی رزم آرا بود.
او اواخر پاییز ۱۳۳۰ در سن ۲۱ سالگی و در جریان اولین بازداشت نواب صفوی به دلیل شکل دادن اعتراضات خیابانی در جریان غائله ملی شدن صنعت نفت، در اعتراض به این بازداشت به همراه ۵۲ نفر از معترضان وارد زندان قصد شد و در محوطه زندان تحصن و اعتصاب غذا کرد. آنان پس از تسخیر بند، حفاظت از زندانیان را به عهده گرفتند و اعلام کردند تا تعیین تکلیف وضعیت نواب صفوی در زندان میمانند.
سیدمجتبی نواب صفوی بار دیگر در غائله ترور حسین علاء، نخست وزیر پهلوی دستگیر و روانه زندان شد، اما این بار به همراه مظفر ذوالقدر، ضارب علاء و دو یار نزدیکش خلیل طهماسبی و محمد واحدی در اول آذر سال ۱۳۳۴ روانه زندان شدند.
عراقی دلیل این موضوع خود این گونه توضیح داد: بعد از جریان شهادت مرحوم نواب و آن خفقانی که توسط حکومت نظامی و بعد هم سازمان امنیت – ساواک – که سرتاسر شریان مملکت ما را گرفت، هیچ سازمان و تشکیلاتی به طور کلی اگرچه در زیر خاکستر هم روشن بودند، در رو (ظاهر) جلوهای نداشتند، حرکتی نمیتوانستند بکنند.
اسدالله صفا، از هم بندیهای عراقی در زندان قصر هم در خاطرهای از حاج مهدی، گفت: عراقی از کسانی بود که در گروه به میانهروی مشهور بود.
او ادامه داد: هنگامی که با او در بند بودیم تاکید زیادی بر امر به معروف و نهی از منکر داشت و تأکید بر این فریضه الهی را مرتب به ما گوشزد میکرد. حاج مهدی عراقی دست راست شهید نواب صفوی بود و در جلساتی که هسته مرکزی جمعیت برنامهریزی داشت، قطعا حاج مهدی یک پای آن بود.
فدایی خمینی
بعد از اعلام امام خمینی (ره) مبنی بر فعال کردن هیاتهای اسلامی، او با همراهی برخی مذهبیها از جمله محمدصادق امانی، معتمد بازار بزرگ تهران هیأتهای موتلفه اسلامی را در اولین روز خرداد ۱۳۴۱ سازماندهی کرد و بی آنکه مقامی در این هیاتهای بگیرد در جایگاه پدر معنوی موتلفه اسلامی ظاهر شد. او مدتی بعد صندوقهای قرض الحسنه را هم به ترکیب جمعیت موتلفه اسلامی و هم به ترکیب حزب ملل اسلامی اضافه کرد.
مهدی عراقی همزمان با سخنرانی افشاگرانه امام خمینی (ره) در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم با هماهنگی و همراهی دوستان مذهبی خود راهپیمایی بزرگ روزهای تاسوعا و عاشورا در محرم ۱۳۴۲ از مسجد حاج ابوالفتح در میدان قیام تا دانشگاه تهران را برپا کرد و جلوی درِ اصلی دانشگاه تهران در خیابان شاهرضا (انقلاب اسلامی) علیه رژیم پهلوی سخنرانی تندی کرد. با رسیدن خبر تصمیم امام برای سخنرانی در مراسم عصر عاشورای ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در مدرسه فیضیه قم، حاج مهدی پس از پایان راهپیمایی تهران در عصر ۱۳ خرداد خود را به قم رساند و محافظت از امام (ره) را بر عهده گرفت.
حاج مهدیِ اطلاعاتی
در مورد نحوه اطلاع امام خمینی از متن لایحه، خود حاج مهدی گفت: آقا قبل از تصویب لایحه در مجلس شورای ملی از متن آن آگاه شدند. اواخر شهریور یا تقریباً اواخر مهر ماه بود که یکی از رفقایی که ما در مجلس داشتیم به ما اطلاع داد که یک لایحهای دولت میخواهد بیاورد در مجلس و مصونیت بدهد به ۱۷۰۰ مستشار آمریکایی که بعداً به همین نام لایحه کاپیتولاسیون مشهور شد.
مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی در خاطراتش درباره نحوه دست یابی به اسناد مجلس شورای ملی نوشت: با خبر شدیم که در مجلس رژیم، لایحهای در مسیر تصویب است که در آن به مستشاران آمریکایی امتیازاتی داده میشد. در پیگیری این خبر، زمینه جدید فراهم شد برای مبارزه امام.
رهبر فقید کشورمان با مطالعه مجموعه این اسناد و مدارک، دریافت که رژیم پهلوی بار دیگر تصمیم دارد ضربه دیگری به استقلال و عزت کشور بزند.
امام خمینی (ره) پس از اطلاع دقیق از جزییات لایحه دولت عَلَم در چهارم آبان ۱۳۴۳ در دیدار با روحانیون و آحاد مردم در شهر قم با انتقاد شدید از این تصمیم پهلویِ پسر، با اعلام عزای عمومی، گفتند: «من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است.
ایشان بیان کردند: «آیا ملت ایران میداند در این روزها در مجلس چه گذشت؟ میداند بدون اطلاع ملت و به طور قاچاق چه جنایتی واقع شد؟ میداند مجلس، به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا کرد، اقرار به مستعمره بودن ایران نمود؟
این سخنان افشاگرانه موجب شد ایشان در شامگاه ۱۳ آبان ۱۳۴۳ از قم به شهر آنکارا در اتاق ۵۱۴ هتل بولوار پالاس آنکارا تبعید شود و فردای آن روز برای مخفی ماندن محل اقامت ایشان به محلهای در خیابان آتاتورک آنکارا منتقل شوند و چند روز بعد در تاریخ ۲۱ آبان ۱۳۴۳ محل تبعید ایشان به شهر بورسا واقع در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا تغییر کرد.
از آنجا که حسنعلی منصور، نخستوزیر پهلوی در تبعید امام به ترکیه نقشآفرین بود، شاخه نظامی هیاتهای مؤتلفه اسلامی، ترور انقلابی او را در دستور کار قرار داد و محمد بخارایی با همکاری اطلاعاتی حاج مهدی عراقی در یکم بهمن ماه ۱۳۴۳ حسنعلی منصور را ترور کرد البته این ترور موجب شد بسیاری از اعضای هیاتهای مؤتلفه اسلامی شناسایی و دستگیر شوند.
حاج مهدی هم در ۱۹ بهمن ۱۳۴۳ دستگیر، زندانی و تبعید شد. او در دوره ۱۳ ساله زندان ساواک با انواع شکنجهها از جمله کشیده شدن ناخنها شکنجه شد و این وضعیت تا پاییز سال ۱۳۵۶ که رژیم پهلوی از بالا گرفتن اعتراضات مردمی به شدت نگران شده بودو اقدام به آزادی ۱۱۲۶ زندانی سیاسی از زندانهای قصر و اوین کرد ادامه داشت، حاج مهدی عراقی در این زمان از زندان رژیم پهلوی آزاد شد و پس از آزادی از زندان با تشکلهای مذهبی از جمله صف، بشیر و منصورون ارتباط گرفت و تجربیات مبارزاتی خود را در اختیار آنان گذاشت.
با اطلاع حاج مهدی از مهاجرت امام از عراق به فرانسه و استقرار در نوفل لوشاتوی فرانسه در ۱۴ مهر ۱۳۵۷ به دیدار امام رفت و با موافق ایشان محافظت از شخص امام و مدیریت بیت ایشان در نوفل لوشاتو را برعهده گرفت. او علاوه بر این مسوولیت نوار سخنرانیهای امام را از طریق رابطهای خود به ایران میفرستاد.
حاج مهدی در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به همراه امام امت، اعضای خانواده و دوستداران و یارانشان به ایران برگشت. او برای اطمینان از امنیت فضای فرودگاه مهرآباد قبل از همه مسافران نوفل لوشاتو از بویینگ ۷۴۷ پیاده شد. حاج مهدی از زمان استقرار امام خمینی (ره) در مدرسه علوی واقع در خیابان ایران همراه با سایر انقلابیون مدیریت داخلی مدرسه و رفت و آمدها را تحت کنترل گرفت.
مسوولیتها
شهادت
حسین مهدیان، شاهد زخمی و ماجرا در تعریف این حادثه گفت: صبحها و عصرها باهم میرفتیم و میآمدیم و از بس کار زیاد بود، از این فرصت رفت و آمدها استفاده و مشکلاتمان را در همین فرصت کوتاه مطرح میکردیم. ساعت ۷:۱۰ صبح ایشان به منزل ما میآمدند.
وی ادامه داد: در پیاده رو کمین کرده بودند و یوزیهای اسرائیلی دستشان بود و از سمت من به ماشین رگبار بستند؛ طوری که در آهنی منزل روبرو سوراخ سوراخ شد. همین که رگبار مسلسل شلیک شد، من در یک لحظه دیدم که شهید عراقی از جایش بلند شد و ایستاد و دیگر هیچ چیز متوجه نشدم.
محمد، پاسدار محافظ حسین مهدیان که در لحظه وقوع سوءقصد در داخل اتومبیل بود و به طور معجزهآسایی جان سالم به در برد، در تشریح لحظات خونین حادثه همان روز گفت: حاج مهدی عراقی هر روز صبح با اتومبیل پیکان آبی رنگ خود به منزل حاج حسین مهدیان میآمد و ساعت ۷ حاج حسین مهدیان و مرا سوار اتومبیل خود میکرد و به روزنامه کیهان در مرکز شهر میبرد.
او افزود: من نیز در صندلی عقب و حسام فرزند آقای عراقی نیز در کنار من نشست. هنوز چند قدمی از منزل دور نشده بودیم که در نبش کوچه رامین و زمرد موتورسیکلتسواری که دو نفر ترک موتورسیکلت او نشسته بودند به سوی اتومبیل ما آمد. سمت راست ما قرار گرفت ناگهان دو نفری که بر ترک موتورسیکلت نشسته بودند، مسلسلهای یوزی خود را به سوی ما گرفتند و اتومبیل را به رگبار بستند.
اکبر گودرزی، رییس گروهک تروریستی فرقان پس از دستگیری در مجموعه اعترافاتی که درباره ترورهای متعدد گروهش به تشریح انگیزه ترور حاج مهدی عراقی پرداخت و گفت: در رابطه با مهدی عراقی هم مسئله ریاست زندان قصر و بر طبق اطلاعات ما شکنجه افرادی بیگناه یا لااقل کسانی که هنوز گناه آنها ثابت نشده است و همکاری با رژیم فعلی و ارتباط با سرمایهداری بزرگ و… از انگیزههای ما بود.
با اطلاع امام خمینی (ره) از ترور ناجوانمردانه حاج مهدی و پسرش، ایشان در مراسم تشییع جنازه این پدر و پسر شرکت کردند، رفتاری که در هیچ یک از ترورها و شهادتهای نیروهای انقلاب، تکرار نشد.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در فقدان حاج مهدی سوخت و اشک ریختند و بعد از اینکه تا پاسی از شب بر سر قبر او در حرم حضرت معصومه دعا کردند، در جمع خانواده شهید حضور یافتند و به آنان سرسلامتی دادند.
امام (ره) در جمع خانواده شهید عراقی در سخنان کوتاهی گفتند: «من ایشان را حدود ۲۰ سال است که میشناسم. مهدی عراقی یک نفر نبود، او به تنهایی بیست نفر بود.
منابع:
ارگان حزب موتلفه اسلامی
روزنامه اطلاعات، یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۵۸
مصاحبه امیر عراقی، فرزند بزرگ حاج مهدی عراقی، خبرگزاری مهر
زندگی نامه شهید عراقی، فرزندان و خانوادههای شهدای انقلاب اسلامی، هیات رزمندگان اسلام