گروه سیاسی: با پیروزی سید ابراهیم رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری ایران، این کشور به طور بالقوه در جریان یک تغییر چشمگیر در چشم انداز سیاسی خود افتاده است. میانه روها (اعتدالیون) پس از هشت سال کنترل بر قوه مجریه، شکست سخت سیاسی را در برابر اردوگاه محافظه کار (اصولگرایان) متحمل شدند. جناح «اصلاح طلب» که زمانی حامیان خود را برای ریاست جمهوری حسن روحانی بسیج کرد، سرمایه و جذابیت سیاسی خود را از دست داده و سالها طول میکشد تا مجددا به عنوان یک نیروی سیاسی ظهور کند.
درست بر خلاف اصلاح طلبان، تندروترین گروه در جناح اصول گرایان موسوم به جبهه پایداری اکنون شاهد افزایش قدرت و نفوذ خود است و این در حالی است که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی به نظر میرسید این گروه در آستانه نابودی سیاسی قرار دارد. رویکرد ایدئولوژیک آنها به استثنای مخالفت کامل با برجام چندان در فضای سیاسی کشور مشاهده نمیشد. اما با خروج آمریکا از توافق هسته ای در ریاست جمهوری دونالد ترامپ، دولت روحانی ضعیف شد و کلیدی ترین پرونده که پشتوانه مردمیو نفوذ سیاسی درون نهادی برای آن رقم زده بود را از دست داد.
پس از وخیم شدن وضعیت اقتصادی کشور و از بین رفتن امیدها به بهبود، جبهه پایداری از فرصت برای بازسازی استفاده و لحنی را اتخاذ کرد که در مقایسه با لحن گاها متکبرانه و دور روحانی و کابینه او واقعی تر به نظر میرسید و بیشتر با احساسات عمومیهماهنگ بود. پس از سرخوردگی گسترده میلیونها ایرانی و بی تفاوتی سیاسی متعاقب آن، جای تعجب نداشت که در فوریه ۲۰۲۰ حدود یک سوم کرسیهای مجلس به جبهه پایداری رسید. حضور در شورای نگهبان هم شرایط را برای محافظه کاران تندرو به میزان قابل توجهی آسان کرد. اما حتی اگر رد صلاحیتها رخ نمیداد، حال و هوای کلی مردم و عدم موفقیت اصلاح طلبان و میانه روها به احتمال زیاد باز هم به شکست سیاسی آنها میانجامید. برخی از نمایندگان اصلاح طلب مانند مجید انصاری یا مصطفی کواکبیان که در انتخابات مجلس نامزد بودند، نتوانستند رای کافی برای بازپس گیری کرسیهای خود کسب کنند.
اما هرکسی تصور میکند این اتفاقات به معنای یکپارچه شدن صحنه سیاسی ایران است، اشتباه میکند. سایههای مختلفی از خاکستری در اردوگاه اصول گرایان وجود دارد و درگیریهای جناحی شدید است و دهها نفر از سیاستمداران کهنه کار برای قدرت رقابت میکنند و احتمالا حالا که اردوگاه مجددا قوه مجریه را تحت کنترل دارد، اختلافات آنها بیشتر نمایان میشود.
حتی در میان طرفداران رئیسی هم بسیاری از نامزدی او خوشحال نبودند چون او را برای هدایت دستگاه قضایی مناسب میدانستند و انتظار داشتند پس از انتصاب توسط رهبر معظم در سال ۲۰۱۹، دوره پنج ساله ریاست قوه قضاییه را به پایان برساند. از نظر آنها، ریاست جمهوری میتواند به حمایت مردمیبه دست آمده از مبارزه با فساد در قوه قضائیه آسیب برساند. برخی هم نگران آسیب دومین شکست احتمالی انتخاباتی برای زندگی سیاسی او بودند.
ابراهیم رئیسی برخلاف پیشینیان خود هیچ هویت یا دیدگاه سیاسی روشنی ارائه نداده است. از این رو، انتظار میرود رفتار او در ریاست جمهوری مبتنی بر ترکیب کابینه باشد و نه شخصیت او. این امر پویایی فعلی در اردوگاه اصول گرایان را بسیار مهم میکند. میزان رویکرد ایدئولوژیک یا واقع گرایی عملگرا در دولت او بستگی به این دارد که کدام جناح اصولگرا به طور مثرتری در کابینه رئیسی نقش داشته باشند.
یکی از مهم ترین انتصابهای رئیسی، وزیر خارجه است که باید همانند وزرای کشور، اطلاعات و امنیت ملی و دفاع با هماهنگی نزدیک با مقام معظم رهبری درباره آن تصمیم گیری شود. رئیس جمهوری حسین امیرعبداللهیان را به عنوان وارث محمدجواد ظریف معرفی کرده است. احتمال اینکه رای اعتماد نگیرد تقریبا وجود ندارد. امیرعبداللهیان یک دیپلمات حرفه ای متخصص در امور همسایگی ایران است و با توجه به سلسله مذاکرات امیدوارکننده بین مقامات امنیتی ایران و عربستان در نیمه اول امسال در بغداد، انتصاب او احتمالا منادی آنچه رئیسی در اولین کنفرانس مطبوعاتی به عنوان رئیس جمهوری منتخب وعده داده بود، باشد: اولویت سیاست خارجی ایران روابط با همسایگان خود خواهد بود. حسین امیرعبداللهیان همچنین موافق یا مخالف سرسخت برجام نیست. برخلاف جواد ظریف که سخت برای توافق هسته ای جنگید، یا دیپلماتهای نزدیک به سعید جلیلی که مخالف سرسخت آن هستند، احتمالا بر سایر پروندههای سیاست خارجی متمرکز میشود و صرفا از بازگشت به برجام حمایت میکند چون امکان توجه بیشتر به مسائل منطقه را برای او فراهم میآورد. گفته میشود ملاقات او با انریکه مورا، معاون دبیرکل و مدیر سیاسی سرویس اقدام خارجی اروپا، در تهران در حاشیه مراسم تحلیف رئیسی «سازنده» بوده است.
تعامل با ایران هرگز برای اروپا آسان نبوده و در دولت رئیسی هم آسان نخواهد شد. اما دو طرف نمیتوانند روابط خود را قطع کنند. ایران از نظر اروپا یک بازیگر منطقه ای بسیار مهم است و چالشها در عراق، سوریه، یمن، لبنان و بحران فزاینده در افغانستان مستلزم آن است که ایران و سایر بازیگران منطقه سر میز مذاکره گردهم آیند و این مسائل را به طور معنادار مورد بررسی قرار دهند. در عین حال، قدرت اقتصادی و تکنولوژیکی اروپا همچنان در میان تکنوکراتهای ایرانی مورد تحسین است و اروپا شریک اصلی توسعه و رشد کشور تلقی میشود.
شخصیت سیاسی رئیسی با کابینه او شکل میگیرد و عیان میشود. دیدگاههای او درباره تعامل با اروپا و برجام هم تحت تاثیر تجربیات دوران ریاست جمهوری خواهد بود. رئیسی بی شک همانند رهبر معظم به تلاش برای تعامل یا ترویج روابط با غرب شک و تردید دارد، اما این به معنای غیرممکن بودن همکاریها نیست. احیای برجام میتواند زمینه ای برای ادامه مشارکت باشد. مرکزیت پرونده هسته ای میتواند یک نفرین و برکت باشد: نعمت چون در اصل فنی است و نفرین به این دلیل که بدون حل آن در کوتاه و میان مدت هیچ دستاوردی وجود نخواهد داشت. به نظر نمیرسد که تغییر جهت به راست افراطی در ایران تاثیر قابل توجهی بر ادامه مذاکرات احیای برجام گذاشته باشد. فرصت احیا باید از سوی همه طرفین غنیمت شمرده شود.
درست بر خلاف اصلاح طلبان، تندروترین گروه در جناح اصول گرایان موسوم به جبهه پایداری اکنون شاهد افزایش قدرت و نفوذ خود است و این در حالی است که در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی به نظر میرسید این گروه در آستانه نابودی سیاسی قرار دارد. رویکرد ایدئولوژیک آنها به استثنای مخالفت کامل با برجام چندان در فضای سیاسی کشور مشاهده نمیشد. اما با خروج آمریکا از توافق هسته ای در ریاست جمهوری دونالد ترامپ، دولت روحانی ضعیف شد و کلیدی ترین پرونده که پشتوانه مردمیو نفوذ سیاسی درون نهادی برای آن رقم زده بود را از دست داد.
پس از وخیم شدن وضعیت اقتصادی کشور و از بین رفتن امیدها به بهبود، جبهه پایداری از فرصت برای بازسازی استفاده و لحنی را اتخاذ کرد که در مقایسه با لحن گاها متکبرانه و دور روحانی و کابینه او واقعی تر به نظر میرسید و بیشتر با احساسات عمومیهماهنگ بود. پس از سرخوردگی گسترده میلیونها ایرانی و بی تفاوتی سیاسی متعاقب آن، جای تعجب نداشت که در فوریه ۲۰۲۰ حدود یک سوم کرسیهای مجلس به جبهه پایداری رسید. حضور در شورای نگهبان هم شرایط را برای محافظه کاران تندرو به میزان قابل توجهی آسان کرد. اما حتی اگر رد صلاحیتها رخ نمیداد، حال و هوای کلی مردم و عدم موفقیت اصلاح طلبان و میانه روها به احتمال زیاد باز هم به شکست سیاسی آنها میانجامید. برخی از نمایندگان اصلاح طلب مانند مجید انصاری یا مصطفی کواکبیان که در انتخابات مجلس نامزد بودند، نتوانستند رای کافی برای بازپس گیری کرسیهای خود کسب کنند.
اما هرکسی تصور میکند این اتفاقات به معنای یکپارچه شدن صحنه سیاسی ایران است، اشتباه میکند. سایههای مختلفی از خاکستری در اردوگاه اصول گرایان وجود دارد و درگیریهای جناحی شدید است و دهها نفر از سیاستمداران کهنه کار برای قدرت رقابت میکنند و احتمالا حالا که اردوگاه مجددا قوه مجریه را تحت کنترل دارد، اختلافات آنها بیشتر نمایان میشود.
حتی در میان طرفداران رئیسی هم بسیاری از نامزدی او خوشحال نبودند چون او را برای هدایت دستگاه قضایی مناسب میدانستند و انتظار داشتند پس از انتصاب توسط رهبر معظم در سال ۲۰۱۹، دوره پنج ساله ریاست قوه قضاییه را به پایان برساند. از نظر آنها، ریاست جمهوری میتواند به حمایت مردمیبه دست آمده از مبارزه با فساد در قوه قضائیه آسیب برساند. برخی هم نگران آسیب دومین شکست احتمالی انتخاباتی برای زندگی سیاسی او بودند.
ابراهیم رئیسی برخلاف پیشینیان خود هیچ هویت یا دیدگاه سیاسی روشنی ارائه نداده است. از این رو، انتظار میرود رفتار او در ریاست جمهوری مبتنی بر ترکیب کابینه باشد و نه شخصیت او. این امر پویایی فعلی در اردوگاه اصول گرایان را بسیار مهم میکند. میزان رویکرد ایدئولوژیک یا واقع گرایی عملگرا در دولت او بستگی به این دارد که کدام جناح اصولگرا به طور مثرتری در کابینه رئیسی نقش داشته باشند.
یکی از مهم ترین انتصابهای رئیسی، وزیر خارجه است که باید همانند وزرای کشور، اطلاعات و امنیت ملی و دفاع با هماهنگی نزدیک با مقام معظم رهبری درباره آن تصمیم گیری شود. رئیس جمهوری حسین امیرعبداللهیان را به عنوان وارث محمدجواد ظریف معرفی کرده است. احتمال اینکه رای اعتماد نگیرد تقریبا وجود ندارد. امیرعبداللهیان یک دیپلمات حرفه ای متخصص در امور همسایگی ایران است و با توجه به سلسله مذاکرات امیدوارکننده بین مقامات امنیتی ایران و عربستان در نیمه اول امسال در بغداد، انتصاب او احتمالا منادی آنچه رئیسی در اولین کنفرانس مطبوعاتی به عنوان رئیس جمهوری منتخب وعده داده بود، باشد: اولویت سیاست خارجی ایران روابط با همسایگان خود خواهد بود. حسین امیرعبداللهیان همچنین موافق یا مخالف سرسخت برجام نیست. برخلاف جواد ظریف که سخت برای توافق هسته ای جنگید، یا دیپلماتهای نزدیک به سعید جلیلی که مخالف سرسخت آن هستند، احتمالا بر سایر پروندههای سیاست خارجی متمرکز میشود و صرفا از بازگشت به برجام حمایت میکند چون امکان توجه بیشتر به مسائل منطقه را برای او فراهم میآورد. گفته میشود ملاقات او با انریکه مورا، معاون دبیرکل و مدیر سیاسی سرویس اقدام خارجی اروپا، در تهران در حاشیه مراسم تحلیف رئیسی «سازنده» بوده است.
تعامل با ایران هرگز برای اروپا آسان نبوده و در دولت رئیسی هم آسان نخواهد شد. اما دو طرف نمیتوانند روابط خود را قطع کنند. ایران از نظر اروپا یک بازیگر منطقه ای بسیار مهم است و چالشها در عراق، سوریه، یمن، لبنان و بحران فزاینده در افغانستان مستلزم آن است که ایران و سایر بازیگران منطقه سر میز مذاکره گردهم آیند و این مسائل را به طور معنادار مورد بررسی قرار دهند. در عین حال، قدرت اقتصادی و تکنولوژیکی اروپا همچنان در میان تکنوکراتهای ایرانی مورد تحسین است و اروپا شریک اصلی توسعه و رشد کشور تلقی میشود.
شخصیت سیاسی رئیسی با کابینه او شکل میگیرد و عیان میشود. دیدگاههای او درباره تعامل با اروپا و برجام هم تحت تاثیر تجربیات دوران ریاست جمهوری خواهد بود. رئیسی بی شک همانند رهبر معظم به تلاش برای تعامل یا ترویج روابط با غرب شک و تردید دارد، اما این به معنای غیرممکن بودن همکاریها نیست. احیای برجام میتواند زمینه ای برای ادامه مشارکت باشد. مرکزیت پرونده هسته ای میتواند یک نفرین و برکت باشد: نعمت چون در اصل فنی است و نفرین به این دلیل که بدون حل آن در کوتاه و میان مدت هیچ دستاوردی وجود نخواهد داشت. به نظر نمیرسد که تغییر جهت به راست افراطی در ایران تاثیر قابل توجهی بر ادامه مذاکرات احیای برجام گذاشته باشد. فرصت احیا باید از سوی همه طرفین غنیمت شمرده شود.