در یادداشتی در روزنامه اطلاعات به قلم فتحالله آملی آمده است: «میشل فوکو، فیلسوف و متفکر فرانسوی، که در اوج مبارزات ملت ایران علیه رژیم شاه به ایران سفر کرد و با بسیاری از شخصیتهای مطرح و انقلابی نیز در تهران، قم و چند شهر دیگر دیدار داشت و سلسله مقالات حمایت آمیزی درباره انقلاب اسلامی در مهمترین نشریه ایتالیا منتشر کرد (با عنوان ایران روح یک جهان بیروح) تعداد شهدای واقعه ۱۷ شهریور را بر اساس آن چه انقلابیون میگفتند تا چهار هزار نفر برشمرد. دولت وقت اما آن را کمتر از صد نفر اعلام کرد.
فارغ از این که تعداد شهدای این روز چند نفر بوده آن چه مسلم است این که ۱۷ شهریور یا جمعه سیاه یک نقطه عطف بزرگ و یک یومالله ماندگار در تاریخ انقلاب به حساب میآید. نوع مواجهه حکومت با مردم و به ویژه در میدان ژاله (شهدا) و به رگبار بستن جماعت که یک کشتار جمعی نمایان و آشکار به سبعانهترین شکل ممکن به حساب میآمد، تکلیف قیام را مشخص کرد. تصوری که حکومت از دست یازیدن به چنین کشتاری در ذهن داشت به نوع مواجهه دولت اسدالله علم با تظاهرکنندگان ۱۵ خرداد ۴۲ برمیگشت که این بار نیز با نمایش عریانی از خشونت و کشتار میتوان مردم را به وحشت و سکوت افکند و رژیم را خلاص کرد اما این بار نتیجه کاملاً متفاوت بود. اگر تا پیش از این برخی بر این گمان بودند که با سیاستهای میانهروانه و مصالحهجو میتوان حکومت را بر سر عقل آورد، از آن پس حرکت انقلاب شتاب گرفت و میانهروها از میدان خارج شدند و تکلیف یکسره شد.
شاه که بعد از واقعه سینما رکس (۲۸ مرداد) و انتصاب شریف امامی به ظاهر مذهبی به جای جمشید آموزگار گمان میکرد میتواند به قول خود دولت آشتی ملی تشکیل دهد، پس از راهپیمایی بینظیر مردم در عید فطر که به رهبری شهید مفتح از قیطریه شروع شد و سیل جمعیت معترض را به سمت خیابانهای شمال، مرکز و جنوب پایتخت روانه کرد (۱۳ شهریور) و پس از راهپیمایی میلیونی پنجشنبه ۱۶ شهریور که درست بعد از اعلامیه تهدیدآمیز دولت شریف امامی در روز قبل و ممنوعیت هرگونه راهپیمایی، یک قیام به تمام معنا علیه حکومت به حساب میآمد، نیمه شب ۱۶ شهریور به تصمیم اعلام حکومت نظامی در تهران و یازده شهر دیگر رسید و اعلام رادیویی و سراسری آن را ۶ صبح جمعه ۱۷ شهریور انجام داد؛ در حالی که مردم طبق دعوتی که شب قبل مرحوم یحیی نوری، روحانی سرشناس میدان ژاله، برای انجام راهپیمایی گسترده در میدان ژاله در صبح روز بعد به عمل آورده بود، از ساعت ۸ صبح در میدان جمع شده بودند و شاید اکثر آنها حتی از اعلام حکومت نظامی خبر نداشتند. فاجعه اما وقتی آغاز شد که پس از یکی – دو بار اعلام مأموران برای ترک محل و ایستادگی مردم به یکباره مسلسلها به کار افتادند و به روی مردم بیدفاع آتش گشودند و هر که را در میدان بود به گلوله بستند و پس از آن بود که دیگر راه بر هر مصالحهای بسته شد.
همان طور که گفته آمد ۱۷ شهریور در تاریخ نهضت مردم ایران یک نقطه عطف به حساب میآید. از این منظر که پس از آن کشتار، اعتصابات سراسری آغاز شد. شعارها در تظاهرات مستقیماً متوجه شاه و دربار بود و مردم گوش به هر پیام و سخنی که از رهبر دور از وطنشان میشنیدند. جدای مراجع وقت در محکومیّت این کشتار، پیام امام هم با این عبارت که: چهره ایران امروز گلگون است… ای کاش خمینی در میان شما بود و در کنار شما در جبهه دفاع برای خدا کشته میشد… و مبارزه ملّت باید تا سقوط این رژیم ادامه یابد… تأثیر دیگری داشت. نکته مهم دیگر این که پس از این واقعه، رژیم شاه نیز به کلی رشته امور را از دست داد و در کنترل اوضاع به سردرگمی عجیب گرفتار آمد و قدرت تصمیمگیری نداشت و عملاً مستأصل شد.
این ماجرا حتی در میان صفوف ارتش نیز شقاق ایجاد کرد. در همان روز بودند سربازانی که نتوانستند به دستور عمل کنند. یکی فرماندهاش را کشت و سپس خودش را و چند نفری هم فرار کردند تا به روی هموطنان خویش اسلحه نکشند.
گذشته از مناقشه بر سر تعداد عزیزانی که در آن جمعه سیاه مظلومانه به شهادت رسیدند اما اثر خون آنها چنان شتابی به نهضت مقاومت ملّت مسلمان ایران بخشید که با قیام و مقاومت جانانه و همهجانبه ملّت و با رهبری بیبدیل امام(ره) در فاصله ۶ ماه فروپاشی رژیم را رقم زد.
یاد شهدای گران قدر ۱۷ شهریور و همه شهدای انقلاب و جنگ تحمیلی را گرامی میداریم و امیدواریم همه ما که یک دو یا چند نسل را پشت سر گذاردهایم و بهویژه مقامات و مسئولان و کارگزاران نظام که پیمان خدمتگزاری به این ملّت بستهاند و شأنی والاتر از خدمت به مردم نباید بشناسند، لحظهای و هرگز به آرمان بزرگ شهدای گرانقدرمان خیانت نکنیم و نکنند؛ بهویژه در این عصر عسرت و گاه نسیان و گاه حسرت که بیش از هر عصر و دورهای به این یادآوریها محتاجیم و محتاجند.»
انتهای پیام