خبرورزشی/ اردشیر لارودی؛ دعوت روشن است و دعوى در کمال وضوح، تو را، من را و همه را، به عمل مىخواند، به عملى یگانه! به عملى همگانى! به کارى بیش از انجام وظیفه! به حرکتى لازمتر از تکلیف و اداى تکلیف!
شاعر، همراهى را مىطلبد! شاعر، همدردى را فریاد مىزند! شاعر و نه شاعر که وجدان اجتماعى و خردمندى فردى، تو را مخاطب قرار مىدهد که اینک زمان و اینک زمانه! گر مرد رهى… وقت رسیده است! و نقش همین حالا است!
بلاى ناگهانى را باید با همت همگانى کمر شکست! دشوار زندگى، بدجورى چنگ و دندان نشان مىدهد! جز با عزم جزم، جز با اراده ملى، کارى نمىتوان انجام داد! حاشا که جدا جدا، بتوان به جایى رسید!
نظم اجتماعى! انضباط جمعى! جلودارى را به جلوداران سپردن! همراه شو عزیز! دواى درمان این درد مشترک، همراهى است و دیگر هیچ!
زندگى بدون فوتبال
شروع شده است؛ ادامه دارد و بى وقفه هم تداوم مىیابد! تداومى مستمر!
زندگى است این! زندگى پر است از پیچ و خمهاى بسیار! چه تلخ و چه شیرین، چه نوش کردنى و چه همراه گونههاى متفاوت نیشهاى تیز و تلخ و حتى زهرى، زندگى ادامه دارد!
زندگى نخواهد ایستاد که ما هم برسیم! براى رسیدن، حق عقب افتادن را، باید سلب کنى از خودت! تویى و زندگى! زندگى است و حرکت، آن هم حرکت امیدوارانه!
زندگى، خود حرکت است! زندگى، خود امید است! زندگى، سرشار و لبالب است از شوقِ بودن و زنده بودن! با دشوارىهاى زندگى باید جنگید! جنگى بىامان! جنگى بىپایان! معطوف به زیبایىهاى زندگى! متوجه به لحظههاى قشنگ زندگى! دشوارىهاى زندگى را باید مهار و مغلوب کرد! با زندگى، باید کنار آمد، تسلیمپذیر نه! سازگارى به شرط عقل و در کمال سنجشهاى عاقلانه!
ورزش، جزیى از کل روزمرگىهاى همه روزه زندگى ماست! به عبارتى خود زندگى! در این چند روزه، چقدر جاى خالى پرسپولیس و استقلال را، سپاهان و تراکتور را، پدیده و فولاد و نفت آبادان را خالى دیدید؟ «کرونا» ویروس، چگونه زندگى بشریت را از سکه انداخت! بدون بارسلون و رئال، بدون لیورپول و سیتى! بدون بایرن و یووه!
نامدیران!
در همه سالها، چون به اولین روزهاى سال نو مىرسیم، با خود مىگوییم: سال بعد، این همه تعطیلى را نمىپذیریم! ولى هر سال هم مىپذیریم! معمولاً در این ایام، یادمان مى آید که شاید نباید این همه تعطیل بود، ولى پروتکل شخصى خود را از یاد مىبریم و سریع فراموش مىکنیم، نمىدانیم انگار، کوشش ما ورزشىنویسان به نفس خوانندگان ما بسته است! براى بودن باید که بود! میدان را خالى نباید کرد!
امسال هم مثل هر سال و اتفاقاً توأم با اتفاقات فراوانى که نه اتفاقى رخ داد، تا به روزهاى کرونایى وارد شدیم! روزهاى دخالتمدارى FIFA و روزهاى دخالتپذیرى ما! روزهاى دستورالعمل صادر کردن AFC! و ما، ناچار به تحمل کردن یک کوه عدم مدیریت و عدم لیاقت شدهایم که در برخورد با مقامات فوتبال جهان بروز دادهایم!
از یک سو فیفا و از سوى دیگر AFC که هر دوتایشان ما را دخالتپذیر و گوش بزنگ گیر آوردهاند! دخالتپذیر و گوش بزنگ! بر سر همه چیز! حتى عقد قرارداد و انتخاب دبیر غیر قابل تغییر فدراسیون! کارى مىکنیم که «فیفا» تشر مىزند و مىگوید نکن! و کارى مىکنیم کنفدراسیون فوتبال آسیا، با آن رئیس بحرینى اش بگوید:
… امضاى شما را قبول ندارم! چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟ چرا باید از FIFA حرف خورد؟ چرا باید از AFC هم سخن درشت شنید؟
و ما ناچار به تحمل کردن یک کوه عدم مدیریت و عدم لیاقت!
شاعر، همراهى را مىطلبد! شاعر، همدردى را فریاد مىزند! شاعر و نه شاعر که وجدان اجتماعى و خردمندى فردى، تو را مخاطب قرار مىدهد که اینک زمان و اینک زمانه! گر مرد رهى… وقت رسیده است! و نقش همین حالا است!
بلاى ناگهانى را باید با همت همگانى کمر شکست! دشوار زندگى، بدجورى چنگ و دندان نشان مىدهد! جز با عزم جزم، جز با اراده ملى، کارى نمىتوان انجام داد! حاشا که جدا جدا، بتوان به جایى رسید!
نظم اجتماعى! انضباط جمعى! جلودارى را به جلوداران سپردن! همراه شو عزیز! دواى درمان این درد مشترک، همراهى است و دیگر هیچ!
زندگى بدون فوتبال
شروع شده است؛ ادامه دارد و بى وقفه هم تداوم مىیابد! تداومى مستمر!
زندگى است این! زندگى پر است از پیچ و خمهاى بسیار! چه تلخ و چه شیرین، چه نوش کردنى و چه همراه گونههاى متفاوت نیشهاى تیز و تلخ و حتى زهرى، زندگى ادامه دارد!
زندگى نخواهد ایستاد که ما هم برسیم! براى رسیدن، حق عقب افتادن را، باید سلب کنى از خودت! تویى و زندگى! زندگى است و حرکت، آن هم حرکت امیدوارانه!
زندگى، خود حرکت است! زندگى، خود امید است! زندگى، سرشار و لبالب است از شوقِ بودن و زنده بودن! با دشوارىهاى زندگى باید جنگید! جنگى بىامان! جنگى بىپایان! معطوف به زیبایىهاى زندگى! متوجه به لحظههاى قشنگ زندگى! دشوارىهاى زندگى را باید مهار و مغلوب کرد! با زندگى، باید کنار آمد، تسلیمپذیر نه! سازگارى به شرط عقل و در کمال سنجشهاى عاقلانه!
ورزش، جزیى از کل روزمرگىهاى همه روزه زندگى ماست! به عبارتى خود زندگى! در این چند روزه، چقدر جاى خالى پرسپولیس و استقلال را، سپاهان و تراکتور را، پدیده و فولاد و نفت آبادان را خالى دیدید؟ «کرونا» ویروس، چگونه زندگى بشریت را از سکه انداخت! بدون بارسلون و رئال، بدون لیورپول و سیتى! بدون بایرن و یووه!
نامدیران!
در همه سالها، چون به اولین روزهاى سال نو مىرسیم، با خود مىگوییم: سال بعد، این همه تعطیلى را نمىپذیریم! ولى هر سال هم مىپذیریم! معمولاً در این ایام، یادمان مى آید که شاید نباید این همه تعطیل بود، ولى پروتکل شخصى خود را از یاد مىبریم و سریع فراموش مىکنیم، نمىدانیم انگار، کوشش ما ورزشىنویسان به نفس خوانندگان ما بسته است! براى بودن باید که بود! میدان را خالى نباید کرد!
امسال هم مثل هر سال و اتفاقاً توأم با اتفاقات فراوانى که نه اتفاقى رخ داد، تا به روزهاى کرونایى وارد شدیم! روزهاى دخالتمدارى FIFA و روزهاى دخالتپذیرى ما! روزهاى دستورالعمل صادر کردن AFC! و ما، ناچار به تحمل کردن یک کوه عدم مدیریت و عدم لیاقت شدهایم که در برخورد با مقامات فوتبال جهان بروز دادهایم!
از یک سو فیفا و از سوى دیگر AFC که هر دوتایشان ما را دخالتپذیر و گوش بزنگ گیر آوردهاند! دخالتپذیر و گوش بزنگ! بر سر همه چیز! حتى عقد قرارداد و انتخاب دبیر غیر قابل تغییر فدراسیون! کارى مىکنیم که «فیفا» تشر مىزند و مىگوید نکن! و کارى مىکنیم کنفدراسیون فوتبال آسیا، با آن رئیس بحرینى اش بگوید:
… امضاى شما را قبول ندارم! چرا عاقل کند کارى که باز آرد پشیمانى؟ چرا باید از FIFA حرف خورد؟ چرا باید از AFC هم سخن درشت شنید؟
و ما ناچار به تحمل کردن یک کوه عدم مدیریت و عدم لیاقت!