روزنامه جام جم نوشت: «امروز، اول شهریور را در تقویم رسمی کشور به نام روز بزرگداشت شیخالرئیس ابو علی حسین بن عبدالله بن حسن بن علی بنسینا، همان ابن سینا و بوعلی سینای مشهور نامگذاری کردهاند. کار بسیار خوبی است و درود بر بانیان آن بهخصوص که این روز را روز پزشک هم نامگذاری کردهاند و روزی است که در آن مردم، رسانهها و مسئولان از فعالیتها و اقدامات و فداکاریهای پزشکان این سرزمین تقدیر میکنند. البته که بوعلیسینا یکی از بزرگترین و چیرهدستترین پزشکان طول تاریخ بوده است و نامگذاری این روز به نام روز پزشک، شایسته است اما سؤال اینجاست که درباره بوعلی سینای فیلسوف کی حرف بزنیم؟
درباره بوعلیسینای ریاضیدان، بوعلیسینای اخترشناس، بوعلیسینای فیزیکدان، بوعلی شیمیدان، بوعلی جغرافیدان، بوعلی زمینشناس، بوعلی منطقدان، بوعلی موسیقیدان، بوعلی سیاستمدار و بوعلی احتمالا شاعر؟! تقصیر شورای فرهنگ عمومی نیست که نمیتواند این همه روز به نام بوعلی سینا کند، مشکل از این است که بوعلیسینا و بزرگانی مانند او آنقدر چهرههای چندوجهی، بزرگ و حکیمی بودهاند که نمیتوانیم آنان را در چارچوبهای محدودی مانند روز و حتی هفته محدود کنیم. درباره این چهرهها باید همه روزها، همه هفتهها و همه ماهها حرف بزنیم و اگر حرف نمیزنیم که نمیزنیم، حرف دیگری است و بحث دیگری. درباره اهمیت و بزرگی بوعلیسینا در حوزههای مختلف نمیتوان در یک مطلب و یک یادداشت حرف زد. شاید اگر چندین شماره درباره بوعلیسینا بنویسیم و مصاحبه و یادداشت بگیریم، بتوانیم بخشی از تاثیرگذاری او بر تاریخ فلسفه و بهویژه اهمیت بیمانند او در فلسفه اسلامی حرف بزنیم. اینکه حرف نمیزنیم به تقصیر ما رسانهها بازمیگردد.
رسانهها به اندازه برد و تاثیرگذاریشان بر افکار عمومی در این زمینهها مقصرند اما رسانههای دیداری که ارتباط بیشتر و مستقیمتری با عامه مردم دارند، در این زمینه بیشتر مقصرند. عجیب نیست ما درباره بوعلیسینا، تنها یک سریال تلویزیونی ساختهایم؟ البته که این سریال با بازی ماندگار امین تارخ و لحظات جذاب و بهیادماندنیاش، یک کار ویژه و قابل تقدیر از رسانه ملی است اما به یاد داشته باشیم این سریال در دهه ۶۰ ساخته شده است و امروز بعد از سه دهه، دستمان دیگر از سریال و فیلم درباره این شخصیت بزرگ بینالمللی خالی است.
فرض محال که محال نیست!
فرض محال که محال نیست. فرض کنیم بوعلی بزرگ ما به جای اینکه در دوران سامانیان در بخارا زاده شود و بعد از سالها کار و فعالیت فکری و فرهنگی تاثیرگذار و تاریخساز، در همدان به رحمت خدا برود، در یکی از سالهای مثلا قرن شانزدهم یا هفدهم در یکی از روستاهای انگلیس زاده میشد، همان آدم با همان نبوغ و همان کارهای مهم در چندین حوزه اما در کشوری دیگر. به نظر شما امروز از در و دیوار انگلیس، بوعلیسینا نمیریخت؟
وقتی آنها حاضرند برای یک شخصیت غیرواقعی داستانهای فولکلورشان، یعنی همین رابینهود مشهور، چندین فیلم و سریال و کتاب کمیک در سال بسازند و بودجههای هنگفت صرف استخدام هنرپیشههای مشهور برای بازی در نقش رابینهود افسانهای کنند، برای یک شخصیت واقعی که بعد از هزار سال هنوز فلسفه و ریاضیات و نجوم و منطق وابسته به نام و نظر اوست، چه میکردند؟ یادتان باشد ما نه در افسانه که در عالم واقع شخصیتهایی داشتهایم که همین فداکاریهای رابینهودی را انجام دادهاند و کارهایشان در تاریخ ثبت شده است. کافی است داستانهای فتیان و شخصیتهایی مانند فضیل عیاض را در ادبیات ما بخوانید و ببینید که چه داستانهای شگفتانگیزی در ادبیات ما هست اما سراغشان نمیرویم.
برگردیم به ابن سینا و از خودمان بپرسیم، برای شناساندن این شخصیتها و این چهرهها به آیندگانمان چه کردهایم؟ راستش فقط هنگامی که کشورهای دیگر برایشان مجسمه ساختهاند، میدان به نامشان کردهاند، عکس آنها را روی اسکناسهایشان چاپ کردهاند و خیابان و میدان به نامشان کردهاند، به آن کشورها فحش داده و هشتگ درست کردهایم و فریاد زدهایم که ابن سینا ایرانی است و شما حق ندارید به نام آنها کاری کنید!»
انتهای پیام