گروه سیاسی: در برنامه دیگری از مجموعه «حضور»، اسحاق جهانگیری از رجل سیاسی و از چهرههای شناخته شده انقلاب اسلامی، درباره توجه حضرت امام خمینی (ره) به رسیدگی به مستضعفان و محرومان و معیشت مردم به سؤالات «محمدحسین رنجبران» پاسخ گفت.
جهانگیری که از عنفوان جوانی در انقلاب اسلامی بوده است، از استانداری و جهاد سازندگی تا وزارت و معاونت اول رئیسجمهوری را در کارنامه فعالیتهای خود دارد.
ایلنا، بخش هایی از اظهارات جهانگیری را در ادامه می خوانید:
به نظر من امام اطلاعات دقیقی از اوضاع کشور داشت که چنین موضوعی را به موضوع اصلی تبدیل کرد که باید به عمران و آبادی کشور و محرومان رسید و تغییر داد و نهادسازی کرد و ما هم به هرحال به این فرمان، لبیک گفتیم. من هم علاقه شخصیام همین بود که با این طبقه با علاقه کار میکردم.
جوانها هم با عشق و علاقه به میدان میآمدند و این طور احساس رضایت میشد که داریم در جهت پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم و روستاییها کاری انجام میدهیم. از آن طرف هم امام حسابی تشویق میکردند.
امام شجاعتش در تصمیمگیری خیلی بالا بود. یعنی رهبری وقتی که یک حکومتی با این ویژگیها را بخواهد اداره کند، باید برای عبور از بحرانها در مواقعی شجاعانه تصمیم بگیرد که بسیار کار شواری است. خصوصاً برای رهبری که تا روزهای قبل آن مواضع دیگر میگرفته است.
تقریباً همه کسانی که در جنگ بودند، اصلاً تصور این را نداشتند که امام بخواهند جنگ را جز با پیروزی تمام کند؛ یعنی این شعار، شده بود شعار عموم مردم. «جنگ جنگ تا پیروزی» در حضور امام گفته میشد و امام هم مکرراً در سخنرانیهایشان حتی تا هفتههای قبل از قبول قطعنامه، با صراحت میگفتند جنگ تا پیروزی و تا آخرین نفر و خانه میجنگیم. حتی تعبیر خیلی تندی درباره کسانی که به صلح فکر میکنند، به کار میبردند.
اما وقتی مجموعههای نظامی و اقتصادی به ایشان گزارش میدهند که نمیشود جنگ را ادامه داد، امام با اینکه میتوانستند این گزارشها را کنار بگذارند و بگویند شما خودباخته هستید و خودتان را و توان کشور را باور ندارید؛ ولی دانستند که وقت آن است که باید انتخاب کنند و تصمیم بگیرند و آن تصمیم بسیار مهم را گرفتند و به نظر من، اگر آن تصمیم گرفته نمیشد، ما هنوز هم جنگ داشتیم و باید ادامه میدادیم.
من فکر میکنم ما نتوانستیم این شرایط را خوب در کشور طراحی کنیم و به همین دلیل هم برونداد اقتصادی کشور، زندگی مردم را راضی نکرد و امروز آنچیزی که مردم ایران را زجر میدهد، شرایط اقتصادی است.
من طرفدار اقتصاد آزاد بودم و بیشترین تصمیمات مربوط به اقتصاد آزاد در دوره من گرفته شده و تمام سازوکارهای کنترل دولتی را من در دوره وزارت صنایع به هم زدم ولی قرار بود آن موقع کاری کنیم که یک سفره حداقلی برای مردم بماند. یک غذایی برای مردم بماند و در این زمینه دغدغه نداشته باشند تا ببینیم با ترامپ به کجا میرسیم.
گفتم آقای رئیسی آن چیزی که مهم است، این سفره است؛ اگر شما بتوانید با برداشتن این سفره، از آن محافظت کنید، خوب است. یک کاری کنید که این آذوقه مردم در یک دوره چند ماهه ثابت بماند.
راه حل عبور از مشکلات هم توجه به مسائل اقتصادی است. اگر حکومت الان بخواهد به دنبال این باشد که اولویت اصلی چیست؟ مسائل اقتصادی است.
من باز هم تأکید میکنم که حل مسائل اقتصادی، امروز دیگر اقتصادی نیست. البته ما در دوره خودمان هم این را میگفتیم که حل مسائل اقتصادی، سیاسی است و یک عده فکر میکردند به این معناست که میخواهیم با آمریکا رابطه برقرار کنیم.
میدانم که بالاخره مسئولین سیاست خارجی کشور حتماً تدبیر دارند و راهکاری برای آن پیدا میکنند. ولی وقتی میتوانید مذاکره کنید که پشتیبان شما یک ملت یکپارچه باشد و یک حمایت داخلی قدرتمندی باشد.
سال ۹۶ وقتی اعتراضات پیش آمد و در بعضی جاها به خشونت کشیده شد، در دولت بحث شد که به هرحال مردم به دولت اعتراض دارند و قانون اساسی هم به مردم حقوق کاملی داده است. آنجا بحث شد که برای اعتراض مردم محلهایی را مشخص کنیم تا این کار انجام بگیرد.
یک نفری که نمیدانم کیست نه اینکه جرأت گفتنش را نداشته باشم؛ یک آدم عادی، حق دارد از مصوبه دولت به دیوان عدالت شکایت کند و بگوید این مصوبه حقوق من را محدود کرده و دیوان رسیدگی میکند و میگوید این مصوبه حقوق مردم را محدود کرده و بنابراین لغو است.
یک نفری هم شکایت کرده بود که من حق اعتراض دارم و در هرجا خودم دلم بخواهد میخواهم اعتراض کنم؛ اینها چرا گفتند که فقط در این چند جا میتوانید اعتراض کنید؛ این حق من را محدود کرده و دیوان عدالت هم این مصوبه را لغو کرد.
مأموریت دادیم به معاون حقوقی که برود مذاکره کند و راهکاری پیدا کند که بالاخره حل شود و آخر هم به این رسیدند که به مجلس برویم و این را قانون کنیم ولی به آخرهای دولت خورد و به مجلس هم نرفت.
فکر کنم پیشنهاد بعدی هم که اواخر سال ۹۹ و اوایل سال ۱۴۰۰ به دولت آمد که طی لایحهای به مجلس ببریم ولی گفته شد که ممکن است برداشتهای مختلفی صورت بگیرد و برای دولت بعدی مشکل درست شود؛ بگذاریم خود دولت بعدی در مورد آن تصمیمگیری کند.
من فکر میکنم که ما وارد یک چالش بد شدهایم. واقعاً هر ایرانی، حتی اگر دلسوز نظام جمهوری اسلامی نباشد و برای ایران دلسوز باشد، باید الان نسبت به این مسائل حساس باشد.
به نظر من ایران در خطر است و این اتفاقات داشت به نقطهای میرسید که میتوانست و میتواند ایران را در خطر قرار دهد. نیروهای علاقهمند به ایران و نظام و وفادار به آرمانهای امام باید الآن از خودشان، اعتبار و آبروی خود مایه بگذارند که این مسائل حل شود و باید هم حل شود.
یکی از اشکالات ما حتماً این است که متأسفانه ساختارهایمان به گونهای است که از آن، حل پایدار مسائل بیرون نمیآید و معمولاً صورت مسئلهها را پاک میکنیم و حل نمیکنیم. برای مثال مسئله حجاب از اوایل انقلاب موضوع کشور بوده است.
آقای روحانی که رئیسجمهور بودند، من با ایشان مذاکره داشتم؛ میگفتند من دبیر عالی شورای امنیت ملی بودم و آقای رفسنجانی رئیسجمهور بود و آقای یزدی رئیس قوه قضائیه و آقای کروبی رئیس مجلس بودند. آقای جنتی به عنوان ستاد امر به معروف و نهی از منکر بود و مسئله حجاب را دستور جلسه شورای عالی امنیت ملی گذاشتیم و چند ساعت هم بحث کردیم و آخرش هم همینطور ماند.
من هم در حد توانم مثل خیلیهای دیگر در مقطعی که باید چیزی مینوشتم با اینکه مسئولیت هم داشتم، گفتهام و نوشتهام. همه آنها هم دست رهبری نیست. من فکر میکنم همه از زیر کاری که برعهدهشان است، شانه خالی میکنند و میگویند همه میفهمند که اگر ما انجام ندادیم، رهبری نگذاشت.
من برداشتم این است که کسانی با علم، یک سری مسائل را حل نمیکنند و میدانند که مردم این را به حساب رهبری میگذارند. وقتی میدانی در موضوعی مسئولیت با تو است و انجام نمیدهی، مردم از چشم تو نمیبینند و این را به حساب رهبری میگذارند. برای مردم جوری جا انداختند که هرکاری که بخواهیم بکنیم، اینگونه میشود.
امام (ره) عذرخواهی را به ما یاد داد. امام از بنیصدر حمایت کرد و تا آخر هم با اینکه آقایان بهشتی، خامنهای، هاشمی و دیگران مخالف بودند، امام از بنیصدر حمایت میکرد؛ چون رئیسجمهور بود و رأی ملت را گرفته بود.
ولی وقتی برکنار شد امام صادقانه به ملت یک جمله گفت که «والله من به بنیصدر رأی نداده بودم». یعنی امام که رای نداده ولی به خاطر ملت حمایت میکند و بعد هم میآیند عذرخواهی میکنند که اوضاع کشور اینطور شده است و شما ناراحت هستید.
عذرخواهی که بد نیست. ما باید خودمان از مردم عذرخواهی کنیم. این مردم به خاطر سیاستهای ما در مضیقه هستند. بگوییم مردم! این سیاستها به خاطر مصلحت شما و براساس فهم ما بوده است ولی ما قبول داریم که شما به زحمت افتادید و از آنها عذرخواهی میکنیم و آن را درست میکنیم. با مردم باید صادقانه حرف زد. اگر همان مشی و راه امام (ره) را پیش ببریم و درباره مسائل داخلی به تفاهم حداکثری برسیم، میتوانیم مشکلات را حل کنیم.
جهانگیری که از عنفوان جوانی در انقلاب اسلامی بوده است، از استانداری و جهاد سازندگی تا وزارت و معاونت اول رئیسجمهوری را در کارنامه فعالیتهای خود دارد.
ایلنا، بخش هایی از اظهارات جهانگیری را در ادامه می خوانید:
به نظر من امام اطلاعات دقیقی از اوضاع کشور داشت که چنین موضوعی را به موضوع اصلی تبدیل کرد که باید به عمران و آبادی کشور و محرومان رسید و تغییر داد و نهادسازی کرد و ما هم به هرحال به این فرمان، لبیک گفتیم. من هم علاقه شخصیام همین بود که با این طبقه با علاقه کار میکردم.
جوانها هم با عشق و علاقه به میدان میآمدند و این طور احساس رضایت میشد که داریم در جهت پیشرفت کشور و رفع مشکلات مردم و روستاییها کاری انجام میدهیم. از آن طرف هم امام حسابی تشویق میکردند.
امام شجاعتش در تصمیمگیری خیلی بالا بود. یعنی رهبری وقتی که یک حکومتی با این ویژگیها را بخواهد اداره کند، باید برای عبور از بحرانها در مواقعی شجاعانه تصمیم بگیرد که بسیار کار شواری است. خصوصاً برای رهبری که تا روزهای قبل آن مواضع دیگر میگرفته است.
تقریباً همه کسانی که در جنگ بودند، اصلاً تصور این را نداشتند که امام بخواهند جنگ را جز با پیروزی تمام کند؛ یعنی این شعار، شده بود شعار عموم مردم. «جنگ جنگ تا پیروزی» در حضور امام گفته میشد و امام هم مکرراً در سخنرانیهایشان حتی تا هفتههای قبل از قبول قطعنامه، با صراحت میگفتند جنگ تا پیروزی و تا آخرین نفر و خانه میجنگیم. حتی تعبیر خیلی تندی درباره کسانی که به صلح فکر میکنند، به کار میبردند.
اما وقتی مجموعههای نظامی و اقتصادی به ایشان گزارش میدهند که نمیشود جنگ را ادامه داد، امام با اینکه میتوانستند این گزارشها را کنار بگذارند و بگویند شما خودباخته هستید و خودتان را و توان کشور را باور ندارید؛ ولی دانستند که وقت آن است که باید انتخاب کنند و تصمیم بگیرند و آن تصمیم بسیار مهم را گرفتند و به نظر من، اگر آن تصمیم گرفته نمیشد، ما هنوز هم جنگ داشتیم و باید ادامه میدادیم.
من فکر میکنم ما نتوانستیم این شرایط را خوب در کشور طراحی کنیم و به همین دلیل هم برونداد اقتصادی کشور، زندگی مردم را راضی نکرد و امروز آنچیزی که مردم ایران را زجر میدهد، شرایط اقتصادی است.
من طرفدار اقتصاد آزاد بودم و بیشترین تصمیمات مربوط به اقتصاد آزاد در دوره من گرفته شده و تمام سازوکارهای کنترل دولتی را من در دوره وزارت صنایع به هم زدم ولی قرار بود آن موقع کاری کنیم که یک سفره حداقلی برای مردم بماند. یک غذایی برای مردم بماند و در این زمینه دغدغه نداشته باشند تا ببینیم با ترامپ به کجا میرسیم.
گفتم آقای رئیسی آن چیزی که مهم است، این سفره است؛ اگر شما بتوانید با برداشتن این سفره، از آن محافظت کنید، خوب است. یک کاری کنید که این آذوقه مردم در یک دوره چند ماهه ثابت بماند.
راه حل عبور از مشکلات هم توجه به مسائل اقتصادی است. اگر حکومت الان بخواهد به دنبال این باشد که اولویت اصلی چیست؟ مسائل اقتصادی است.
من باز هم تأکید میکنم که حل مسائل اقتصادی، امروز دیگر اقتصادی نیست. البته ما در دوره خودمان هم این را میگفتیم که حل مسائل اقتصادی، سیاسی است و یک عده فکر میکردند به این معناست که میخواهیم با آمریکا رابطه برقرار کنیم.
میدانم که بالاخره مسئولین سیاست خارجی کشور حتماً تدبیر دارند و راهکاری برای آن پیدا میکنند. ولی وقتی میتوانید مذاکره کنید که پشتیبان شما یک ملت یکپارچه باشد و یک حمایت داخلی قدرتمندی باشد.
سال ۹۶ وقتی اعتراضات پیش آمد و در بعضی جاها به خشونت کشیده شد، در دولت بحث شد که به هرحال مردم به دولت اعتراض دارند و قانون اساسی هم به مردم حقوق کاملی داده است. آنجا بحث شد که برای اعتراض مردم محلهایی را مشخص کنیم تا این کار انجام بگیرد.
یک نفری که نمیدانم کیست نه اینکه جرأت گفتنش را نداشته باشم؛ یک آدم عادی، حق دارد از مصوبه دولت به دیوان عدالت شکایت کند و بگوید این مصوبه حقوق من را محدود کرده و دیوان رسیدگی میکند و میگوید این مصوبه حقوق مردم را محدود کرده و بنابراین لغو است.
یک نفری هم شکایت کرده بود که من حق اعتراض دارم و در هرجا خودم دلم بخواهد میخواهم اعتراض کنم؛ اینها چرا گفتند که فقط در این چند جا میتوانید اعتراض کنید؛ این حق من را محدود کرده و دیوان عدالت هم این مصوبه را لغو کرد.
مأموریت دادیم به معاون حقوقی که برود مذاکره کند و راهکاری پیدا کند که بالاخره حل شود و آخر هم به این رسیدند که به مجلس برویم و این را قانون کنیم ولی به آخرهای دولت خورد و به مجلس هم نرفت.
فکر کنم پیشنهاد بعدی هم که اواخر سال ۹۹ و اوایل سال ۱۴۰۰ به دولت آمد که طی لایحهای به مجلس ببریم ولی گفته شد که ممکن است برداشتهای مختلفی صورت بگیرد و برای دولت بعدی مشکل درست شود؛ بگذاریم خود دولت بعدی در مورد آن تصمیمگیری کند.
من فکر میکنم که ما وارد یک چالش بد شدهایم. واقعاً هر ایرانی، حتی اگر دلسوز نظام جمهوری اسلامی نباشد و برای ایران دلسوز باشد، باید الان نسبت به این مسائل حساس باشد.
به نظر من ایران در خطر است و این اتفاقات داشت به نقطهای میرسید که میتوانست و میتواند ایران را در خطر قرار دهد. نیروهای علاقهمند به ایران و نظام و وفادار به آرمانهای امام باید الآن از خودشان، اعتبار و آبروی خود مایه بگذارند که این مسائل حل شود و باید هم حل شود.
یکی از اشکالات ما حتماً این است که متأسفانه ساختارهایمان به گونهای است که از آن، حل پایدار مسائل بیرون نمیآید و معمولاً صورت مسئلهها را پاک میکنیم و حل نمیکنیم. برای مثال مسئله حجاب از اوایل انقلاب موضوع کشور بوده است.
آقای روحانی که رئیسجمهور بودند، من با ایشان مذاکره داشتم؛ میگفتند من دبیر عالی شورای امنیت ملی بودم و آقای رفسنجانی رئیسجمهور بود و آقای یزدی رئیس قوه قضائیه و آقای کروبی رئیس مجلس بودند. آقای جنتی به عنوان ستاد امر به معروف و نهی از منکر بود و مسئله حجاب را دستور جلسه شورای عالی امنیت ملی گذاشتیم و چند ساعت هم بحث کردیم و آخرش هم همینطور ماند.
من هم در حد توانم مثل خیلیهای دیگر در مقطعی که باید چیزی مینوشتم با اینکه مسئولیت هم داشتم، گفتهام و نوشتهام. همه آنها هم دست رهبری نیست. من فکر میکنم همه از زیر کاری که برعهدهشان است، شانه خالی میکنند و میگویند همه میفهمند که اگر ما انجام ندادیم، رهبری نگذاشت.
من برداشتم این است که کسانی با علم، یک سری مسائل را حل نمیکنند و میدانند که مردم این را به حساب رهبری میگذارند. وقتی میدانی در موضوعی مسئولیت با تو است و انجام نمیدهی، مردم از چشم تو نمیبینند و این را به حساب رهبری میگذارند. برای مردم جوری جا انداختند که هرکاری که بخواهیم بکنیم، اینگونه میشود.
امام (ره) عذرخواهی را به ما یاد داد. امام از بنیصدر حمایت کرد و تا آخر هم با اینکه آقایان بهشتی، خامنهای، هاشمی و دیگران مخالف بودند، امام از بنیصدر حمایت میکرد؛ چون رئیسجمهور بود و رأی ملت را گرفته بود.
ولی وقتی برکنار شد امام صادقانه به ملت یک جمله گفت که «والله من به بنیصدر رأی نداده بودم». یعنی امام که رای نداده ولی به خاطر ملت حمایت میکند و بعد هم میآیند عذرخواهی میکنند که اوضاع کشور اینطور شده است و شما ناراحت هستید.
عذرخواهی که بد نیست. ما باید خودمان از مردم عذرخواهی کنیم. این مردم به خاطر سیاستهای ما در مضیقه هستند. بگوییم مردم! این سیاستها به خاطر مصلحت شما و براساس فهم ما بوده است ولی ما قبول داریم که شما به زحمت افتادید و از آنها عذرخواهی میکنیم و آن را درست میکنیم. با مردم باید صادقانه حرف زد. اگر همان مشی و راه امام (ره) را پیش ببریم و درباره مسائل داخلی به تفاهم حداکثری برسیم، میتوانیم مشکلات را حل کنیم.