رضا صادقیان
دولت سیزدهم نمونهای بارز از حضور پرشمار چهرههای سیاسی وامدار جریان اصولگرایی است که هر کدام سودای به تن کردن ردای ریاست جمهوری را در سر میپروراندند.
اکثریت چهرههای مدعی دولتداری در جریان اصولگرا در دولت سیزدهم صاحب جایگاه شدند. افرادی که در سال ۱۴۰۰ با ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری تلاش کردند خود را به عنوان چهره سیاسی و با برنامه برای دولت بعد نشان بدهند، اما این همه در زمان حال با کمکاری، بیبرنامه بودن و تکرار حرفهای بدون پشتوانه و کارنامهای غیرقابل دفاع در حوزه اقتصاد رخ نمایانده است. دولت سیزدهم شعارهای اقتصادی بسیار داد، اما در ارایه شعار متوقف ماند. دولت سیزدهم برخلاف دولتهای پیشین که از تمام ظرفیتها برای امید بخشی به جامعه، افزایش سرمایه اجتماعی، ترمیم سیاستهای نادرست پیشین و جذب مخاطبان بیشتر برای سالهای آینده را استفاده میکردند توانایی ارایه کارنامهای موفق در چهار سال اول را نخواهد داشت.
حضور آقایان محسن رضایی، محمد مخبر، مهرداد بذرپاش، عزتالله ضرغامی، قاضیزاده هاشمی، سعید جلیلی، سعید محمد، مرحوم رستم قاسمی، صادق خلیلیان و محمد عباسی که سال گذشته برای کسب بالاترین جایگاه اجرایی در کشور کوشش میکردند در دولت سیزدهم صاحب پست و مقام تاثیرگذار شدند، اما نه تنها گرهای از مشکلات شهروندان در حوزه اقتصادی را باز نکردند، بلکه این روزها ترجیح دادهاند مانند هواداران آقای رئیسی در قبال افکار عمومی و دغدغههای فراگیر شهروندان سکوت کنند. گویی فراموش کردند قرار بود بدون برداشته شدن تحریمها اقتصاد را سر و سامان بدهند، سفره مردم را به مذاکرات گره نزنند، ارزش پول ملی را به جایگاه واقعی آن باز گردانند، تورم را کنترل کنند و بازار ایران را از قیمت دلار رهایی بخشند، کسب و کارها در فضای مجازی را رونق بدهند، احیای برجام را به سرانجام برسانند، ارتباط با بانکهای خارجی را به سرعت انجام بدهند، قیمت خودرو را عادلانه کنند و ساخت یک میلیون مسکن در سال و چهار میلیون مسکن در طول چهارسال را با جدیت تمام دنبال نمایند، اما این همه تا کنون نه تنها به ثمر نرسیده بلکه اقتصاد کشور برای مرتبهای دیگر با تورم، پاره شدن افسار قیمت طلا، دلار و… روبرو شده است.
دولت سیزدهم نمونهای مشخص از حضور چهرههای صاحب نفوذ در سمتهای مختلف است، اما تجربه و کارنامه فعلی دولت حکایت از آن دارد که نمیتوان با تکیه به کلامهای مبهم، بدون سند و مدرک در حوزه اقتصاد قدم از قدم برداشت، اقتصاد شامل برنامه و سنجش اعداد در دنیای واقعی است و با انجام سخنرانیهای هیجانی فاصله بس طولانی دارد. دولتداری و به دنبال آن مردمداری در اقتصاد با حرف درمانی، ترسیم افقهای طلایی، وعده شکوفایی اقتصادی، رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی، افزایش سرعت قطار پیشرفت و برقراری روابط خارجی با هدف دست یافتن به بازارهای جدید در کشورهای دیگر فرسنگها فاصله دارد.
دشواره اصلی و اساسی دولت سیزدهم و کسانی که مدعی دولتداری بودند و همه به دولت جدید پیوستند، ستیز و حملههای بیامان آنان به دولت سابق بود. گمان داشتند دولت حسن روحانی دست روی دست گذاشته و کاری برای کشور انجام نمیدهد. به نظر میرسد مدعیان دولتداری در زمان حال تصویرشان از دولت جایی بود که میتوان با کم خوابی، کم غذایی، سرکشی به واحدهای تولیدی و گپ و گفت با کارگران و پخش بذر امید در دلها در مسیر توسعه گام برداشت. سخنان سلبی و نفیگونه دولتمردان امروز درباره مدیران سابق برای مدت زمانی کوتاه و ناچیز و خصوصا در افکار عمومی بسیار جلوهگر و تاثیرگذار خواهد بود، اما پس از چند ماه نیاز به برنامه و اجرای سیاستهای مشخص لازم است. به نظر میرسد دولتیها در گام نخست بسیار موفق عمل کردند و تصویری خوفناک از روحانی و دولت او برای شهروندان کشیدند، اما در مرحله بعد نه تنها توانایی حل مشکل را نداشتند بلکه خودشان به دشوارهای جدید در معادلات کشور تبدیل شدند.
دولت سیزدهم نمونهای بارز از حضور پرشمار چهرههای سیاسی وامدار جریان اصولگرایی است که هر کدام سودای به تن کردن ردای ریاست جمهوری را در سر میپروراندند.
اکثریت چهرههای مدعی دولتداری در جریان اصولگرا در دولت سیزدهم صاحب جایگاه شدند. افرادی که در سال ۱۴۰۰ با ثبتنام در انتخابات ریاست جمهوری تلاش کردند خود را به عنوان چهره سیاسی و با برنامه برای دولت بعد نشان بدهند، اما این همه در زمان حال با کمکاری، بیبرنامه بودن و تکرار حرفهای بدون پشتوانه و کارنامهای غیرقابل دفاع در حوزه اقتصاد رخ نمایانده است. دولت سیزدهم شعارهای اقتصادی بسیار داد، اما در ارایه شعار متوقف ماند. دولت سیزدهم برخلاف دولتهای پیشین که از تمام ظرفیتها برای امید بخشی به جامعه، افزایش سرمایه اجتماعی، ترمیم سیاستهای نادرست پیشین و جذب مخاطبان بیشتر برای سالهای آینده را استفاده میکردند توانایی ارایه کارنامهای موفق در چهار سال اول را نخواهد داشت.
حضور آقایان محسن رضایی، محمد مخبر، مهرداد بذرپاش، عزتالله ضرغامی، قاضیزاده هاشمی، سعید جلیلی، سعید محمد، مرحوم رستم قاسمی، صادق خلیلیان و محمد عباسی که سال گذشته برای کسب بالاترین جایگاه اجرایی در کشور کوشش میکردند در دولت سیزدهم صاحب پست و مقام تاثیرگذار شدند، اما نه تنها گرهای از مشکلات شهروندان در حوزه اقتصادی را باز نکردند، بلکه این روزها ترجیح دادهاند مانند هواداران آقای رئیسی در قبال افکار عمومی و دغدغههای فراگیر شهروندان سکوت کنند. گویی فراموش کردند قرار بود بدون برداشته شدن تحریمها اقتصاد را سر و سامان بدهند، سفره مردم را به مذاکرات گره نزنند، ارزش پول ملی را به جایگاه واقعی آن باز گردانند، تورم را کنترل کنند و بازار ایران را از قیمت دلار رهایی بخشند، کسب و کارها در فضای مجازی را رونق بدهند، احیای برجام را به سرانجام برسانند، ارتباط با بانکهای خارجی را به سرعت انجام بدهند، قیمت خودرو را عادلانه کنند و ساخت یک میلیون مسکن در سال و چهار میلیون مسکن در طول چهارسال را با جدیت تمام دنبال نمایند، اما این همه تا کنون نه تنها به ثمر نرسیده بلکه اقتصاد کشور برای مرتبهای دیگر با تورم، پاره شدن افسار قیمت طلا، دلار و… روبرو شده است.
دولت سیزدهم نمونهای مشخص از حضور چهرههای صاحب نفوذ در سمتهای مختلف است، اما تجربه و کارنامه فعلی دولت حکایت از آن دارد که نمیتوان با تکیه به کلامهای مبهم، بدون سند و مدرک در حوزه اقتصاد قدم از قدم برداشت، اقتصاد شامل برنامه و سنجش اعداد در دنیای واقعی است و با انجام سخنرانیهای هیجانی فاصله بس طولانی دارد. دولتداری و به دنبال آن مردمداری در اقتصاد با حرف درمانی، ترسیم افقهای طلایی، وعده شکوفایی اقتصادی، رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی، افزایش سرعت قطار پیشرفت و برقراری روابط خارجی با هدف دست یافتن به بازارهای جدید در کشورهای دیگر فرسنگها فاصله دارد.
دشواره اصلی و اساسی دولت سیزدهم و کسانی که مدعی دولتداری بودند و همه به دولت جدید پیوستند، ستیز و حملههای بیامان آنان به دولت سابق بود. گمان داشتند دولت حسن روحانی دست روی دست گذاشته و کاری برای کشور انجام نمیدهد. به نظر میرسد مدعیان دولتداری در زمان حال تصویرشان از دولت جایی بود که میتوان با کم خوابی، کم غذایی، سرکشی به واحدهای تولیدی و گپ و گفت با کارگران و پخش بذر امید در دلها در مسیر توسعه گام برداشت. سخنان سلبی و نفیگونه دولتمردان امروز درباره مدیران سابق برای مدت زمانی کوتاه و ناچیز و خصوصا در افکار عمومی بسیار جلوهگر و تاثیرگذار خواهد بود، اما پس از چند ماه نیاز به برنامه و اجرای سیاستهای مشخص لازم است. به نظر میرسد دولتیها در گام نخست بسیار موفق عمل کردند و تصویری خوفناک از روحانی و دولت او برای شهروندان کشیدند، اما در مرحله بعد نه تنها توانایی حل مشکل را نداشتند بلکه خودشان به دشوارهای جدید در معادلات کشور تبدیل شدند.