درحالی که سیاست رویگردانی از غرب و رویکرد به شرق و کشورهای همسایه مانند چین، اندونزی عربستان و مصر و… به امید گشایش اقتصادی توسط دولت سیزدهم انجام شده است اما در هنگامهای که حتی مدرس دانشگاه امام صادق (ع) نیز معترف است چینیها سابق بر این پروژههای در دست اجرا در ایران را به خاطر تحریمها، نیمهکاره رها کرده و رفتهاند، مشخص نیست چرا با این وجود برنامهی خاصی برای رفع تحریمهای طرفهای غربی وجود ندارد جز مذاکرات غیرمستقیم و با واسطه و در عین حال همراه با اصرار و انکار هربار از سوی یکی از طرفین!
اینکه هیچ کشور منطقهای و شرقی و آسیایی نیز حاضر نمیشود منافع ملیاش را به خاطر دوستی با ایران به خطر بیندازد و به خاطر معامله با ما به دردسر بیفتد، نکتهایست که به نظر میرسد مسئولان ما از نمایندگان مجلس اصولگرا تا رییس دولت و وزرا و مشاوران اقتصادیشان هیچ کدام پاسخ روشنی برای این سوال ندارند.
بنبست ایدئولوژیکی که تندروی در سیاست برای معیشت مردم ایران و اقتصاد کشور ایجاد کرد، این دولت و آن دولت نمیشناسد و تنها تفاوتش این است که تندروها با این دولت کمی رودربایستی دارند، درحالی که با دولت قبل همین تعارفات را هم نداشتند و آشکارا مخالفت میکردند. مخالفتی که حالا اگر هم هست در حریم خصوصی این خانوادهی یکدست شده میماند و در کوچه جار زده نمیشود. اما نهایتا چه؟ به هرحال به قولی این دولت دست آخر برای رفع مشکلات میخواهد چه کند؟ قورباغهایست که باید قورت داده شود و شتریست که از در دولتخانهی حسن روحانی بلندش کردهاند اما حالا همان شتر ناچار دارد جلوی دولتخانهی ابراهیم رییسی میخوابد!
«خبرآنلاین» همین موضوع دو راهی پیش روی دولت سیزدهم را با احمد زیدآبادی مطرح کرد. کسی که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران تحلیل میکرد بسیاری اصلاحطلبان متوجه محاسن یکدست شدن نیستند. اینکه یکدستی مسئولیت هم میآورد و آن شکل از دوگانگی در تصمیمگیریهای کلان کشور چارهای جز این ندارد جز اینکه بازی موش و گربه را کنار بگذارد و قاطعانه تصمیم نهاییاش را بگیرد.
آقای زیدآبادی هنوز بر سر تحلیل سابق خود پیرامون حُسن یکدستی به نسبت آن نوع تقابلی که سابق میان نهادهای انتخابی و انتصابی بود هستید؟
این دولت مجبور است تصمیماتی بگیرد. بالاخره با این تحریمها و آن روابط ناجور خارجی که نمیشود کشور را اداره کرد. دولت رفته با عربستان روابطش را بهبود داده. چرا؟ چون بار اصلی روی دوش دولت است. تا وقتی بیرون دولت باشی انتقاد کردن آسان است. نه خبر داری از اوضاع مالی کشور و نه برایت مهم است. پس در موضع منتقد قرار میگیری اما در جایگاه دولت که قرار میگیری، باید ماه به ماه حقوق کارمندان را بدهی و به پروژهها بودجه برسانی. وقتی پول نیست ناچاری تامین کنی؛ بالاخره تغییر جهت می دهی و تجدید نظر میکنی و از مواضع سابق کوتاه میآیی. رییسی کار خوبی که کرد این بود که رفت پکن و با رییس جمهور چین بیانیه امضا کرد. مهمترین بیانیه در روابط ایران با بلوک خارجی بود. این بیانیه اگر در زمان رییسجمهور قبلی امضا میشد چه ها بر سرش میآوردند؟ در این بیانیه مشترک با چینیها، ایران به همه چیز متعهد شده. یک راه جدیدیست که با ایدئولوژی این طیف نمیخواند. ایران خودش را متعهد کرده به ترویج میانه روی برای مقابله با ریشههای تروریسم. مسائلی که حتی سابق بر این حرف زدن از آنها هم دشوار بود. میانهروی از نظر گروه های تندرو حامی این دولت جرم بود. کلمهی خطرناکی بود. حالا این چیزها رو نمیگویند. رسانههای اصلاحطلب هم اگر دنبال منافع ملی باشند، باید از این نوع تغییر سیاستهای دولت سیزدهم استقبال کنند، نه که نادیده بگیرند و جناحی نگاه کنند و فقط به فکر زدن این دولت باشند.
به نظر شما بهبود روابط ایران با کشورهای عربی میتواند مقدمهای بر امضای افایتیاف و بازگشت طرفین به برجام در همین دولت سیزدهم باشد؟
بحث ضرورت حفظ بقاست. دولت رییسی با شیبی که حساسیت برانگیز نباشد ناچار به مذاکره است. ناچارند این گامها را عملی کنند. الان ایران برای رفع بخشی از مشکلاتش بخواهد با عربستان روابط اقتصادی برقرار کند، ناچار به تجدید نظر است. ایران بدون امضای اف ای تی اف و احیای برجام از منافع اقتصادی بهبود رابطه با عربستان سود نمیبرد. دولت توقع دارد سعودیها به خاطر ما خودشان را گرفتار کنند؟ سعودی این کار را میکند که به خاطر معامله با کشوری که افایتیاف را امضا نکرده، باقی معاملات جهانیاش با مشکل بربخورد؟
ضرورت بقا که در دولت قبل هم میتوانست مدنظر باشد. اساسا مگر مجمع تشخیص مصلحت نظام برای همین وجود ندارد که در دعوای دولت و مجلس با شورای نگهبان طرف شرایط روز و حساس کشور را بگیرد؟
مجمع تشخیص مصلحت نظام همیشه به دنبال مصلحت عموم نیست. این مصلحت یک جاهایی هم مصلحت عموم میشود چون لازمهی حکمرانی این است. اگر در سیاست مصلحت عامه را دنبال نکنی گرفتاری تولید می کند. کشور باید اداره شود و مشکلاتش هم حل شود. اما در جاهایی هم بحث مصلحت قدرت و مصلحت جناح و در نظر گرفتن واکنش و منافع بخش تندرو پایگاه اجتماعی حکومت هم درمیان است. بنابراین سابق بر این گرفتاریهایی را خودشان درست کردهاند و مسائلی مثل برجام و افایتیاف را به عنوان خیانت دولت قبل مطرح کردهاند. الان خود این دولت با یه شیبی و ضریب کمی که دردسرش کم باشد و تندروها را ساکت نگه دارد، پیگیر مسائل برجام است.
واکنش تندروها چه خواهد بود؟
مگر برای بهبود رابطه با عربستان چه واکنشی نشان دادند. چون این دولت بود، توجیه کردند و گفتند سعودیها از غرب فاصله گرفتهاند و به چینیها نزدیک شدهاند. این دولت صد در صد که در دست پایداریها نیست. البته آنها هم نفوذ خودشان را دارند. در سالهای گذشته رسوخ کردهاند در نهادهای مختلف. این تندروها در تقابل با روحانی موقعیت پیدا کردند. پایداری هم آن قدر پایدار نیست.
برای همین با طیف قالیباف زاویه پیدا کردند؟
با آنها از قبل هم زاویه داشتند. از دیدشان طیف قالیباف در جوهر بروکراتهای فرصت طلبند.
این دگرتراشی و خودی و غیرخودیسازی یا به تعبیر آقای لاریجانی: “خالصسازی” ، تا کجا ادامه خواهد داشت؟
امثال لاریجانی در درون سیستم زیادند و زیادتر هم می شوند و میتوانند به دولت و باقی دستگاهها فشار وارد کنند برای تجدید نظر.اما مشکل خودی و غیرخودیتراشی مداوم باز برمی گردد به پایگاه اجتماعی نظام. در دوره دوم خرداد برای مقابله با اصلاحات یک ایدئولوژی را طراحی کردند که خودش را ضد اصلاحات تعریف کرده. این کار از سمت آقای مصباح بود. بعد انگار شد وحی منزل شد! شد معیار عمل درست و علامت خلوص ایدئولوژیک و عمل درست.
در چنین رویکردی مدام ریزش پایگاه اتفاق میافتد. تا جایی که دانشجویان سهمیهای هم معترض میشوند. این نشان میدهد حتی برخی خانوادههای خود مسئولان هم در موضوع حجاب دچار اختلاف هستند. به خاطر ارتباطات، مردم ما مدام خودشان را با دنیا مقایسه می کنند. اگر نتوانی همراه دنیا حرکت کنی مردم معترض می شوند. معترض بشوند یا فشار میآورند یا اعتراضشان را یک جوری مطرح می کنند. اگر اکثریت باشند دیگر حتی نمیتوانی سرکوبشان کنی .
با این اوصاف فکر میکنید تا انتخابات اوضاع چگونه پیش میرود و مشارکت چگونه خواهد بود؟
در این شرایط انتخابات اصلا اهمیت ندارد. اول باید یک سلسله اصلاحاتی در ساختار نظام تصمیم گیری به وجود بیاید. مجلسی که بتواند واقعا برای کشور قانون گذاری کند و با سد شورای نگهبان و با سد مجمع روبرو نباشد. مجلس به راستی متکثر از احزاب مختلف باشد باشد. مجلس پوپولیستی و مریدگونه فایده ندارد. باید افقی روشن بشود. همه فکر کنند تحولات مثبتی در حال انجام است. امید به مردم برگردد که دیگر راه تغییر را خیابان نبینند.
آیا ناامیدی ای که در جنبش اخیر نسبت به اپوزیسیون در مردم ایجاد شد، موجب نمیشود دوباره اقبال به اصلاحطلبان برگردد و صندوق رای هم معنی دار شود؟
از دید خیلیها هم چون صندوق امتحان خودش را پس داده و نتیجه نداده، سرخوردگی ناشی از آن به اپوزیسیون فرصت خودنمایی داده است.
راه دیگری وجود دارد؟!
راه دیگر این است که ضرورت اصلاحات را خود همین دولت که همراهی مجلس اصولگرا را دارد، درک کند. شورای نگهبان که نمیخواهد حقوق کارمندان دولت را بدهد که مشکل آقای رییسی را درک کند. اگر این دولت بخواهد افایتیاف امضا شود، موضوع برای بررسی به مجمع تشخیص میرود و همانجا تایید میشود. دیگر دوباره به مجلس و شورای نگهبان نمیرود.