سید محمدعلی سیدحنایی؛ در عصر اطلاعات و ارتباطات، رسانهها به عنوان ابزار و کانالهای ارتباطی که رسالت انتقال اطلاعات را دارند، حضور پررنگ و نقشی تعیین کننده در زندگی روزمره ما پیدا کردهاند، تا جایی که امروزه هیچ عرصه ای را نمییابیم که از رسانهها و کارکردهای مثبت و منفی آنها متاثر نباشد و در این دوره آنچه اهمیت مییابد، آشنایی با رسانهها و نحوه تعامل هوشمندانه و مدیریت صحیح آنهاست.
در این مسیر بهترین راه برای بقا در این شبکه اطلاعاتی که در سراسر محیط فرهنگی ما ریشه دوانده است، حفظ استقلال، اجتناب از انفعال، بهرهمندی از تفکر انتقادی و افزایش توانایی گزینشگری است که با فراگیری سواد رسانهای میسر میشود.
دانش و مهارتی که با فراگیری قدرت تحلیل، قدرت تفسیر و ارزیابی پیامها، توانمندی قرائت و رمزگشایی متون رسانهای و همچنین اندیشیدن عمیق و دقیق پیرامون پیامهای رسانهای سعی در فعال کردن مخاطبین منفعل در برابر رسانهها دارد.
در هفت قسمت پیشین فارسانه تمام تلاش بر آن بوده است که آموزش و مروری کوتاه بر مهم ترین آموزههای سواد رسانهای در شرایط بحرانی حاضر داشته باشیم؛ از چگونگی تحلیل پیامهای رسانهای تا میزان تاثیرگزاری آنها بر ذهن ما و نحوه برخورد رسانهها در شرایط مختلف که همگی از مهم ترین و کاربردی ترین مقولات این حوزه هستند.
حال که هرکدام از ما در بمباران خبری و اطلاعاتی رسانهها قرار داریم شاید بتوان گفت با بهرهمندی از نکات ذکر شده در این چند قسمت و به کارگیری آنها در زندگی روزمره بتوانیم گامی کوچک اما موثر در مسیر تبدیل شدن به یک مخاطب فعال و هوشمند در برابر رسانهها برداریم.
یادگیری اصول سواد رسانهای ۵ نکته و واقعیت مهم درباره فلسفه وجودی رسانهها و محتواهای آنها را برای ما آشکار میسازد. پنج واقعیتی که در هر پیام رسانهای نهفته است:
۱- رسانهها شامل پیامهای ارزشی و ایدئولوژیک هستند که بر اساس منافع صاحبان خود به مخاطبین القا میشوند.
۲- مخاطبان در رسانه برای یافتن مفهوم تبادل نظر و گفتوگو میکنند.
۳-رسانهها کاربرد سیاسی و اقتصادی دارند و در راستای مرتفع کردن نیازهای صاحبان خود قدم بر میدارند.
۴-رسانهها واقعیات اجتماعی را میسازند.
۵- رسانهها ساختارهایی با زبان منحصر به فرد خود هستند که هر کدام به نحوی با مخاطبین به تعامل میپردازند.
هدف از نگارش و انتشار فارسانه ذکر نکاتی بوده است که شاید امروزه کمتر خانوادهای آن را در زمره نکات تربیتی و پرورشی خود قرار میدهد؛ بیشک بخشی از مخاطبان اصلی این موضوعات، جوانان، نوجوانان و کودکانی هستند که در عصر اینترنت و رسانه متولد شدهاند.
نسلی که خوراک ذهنی آنها بیش از هرچیز اینترنت و شبکههای اجتماعی بوده است؛ حال این سوال که تا چه حد در سیستم آموزشی کشور به این مسأله و راه های کنترل و مدیریت و همچنین استفاده بهینه از آن پرداخته شده، خود مسأله و مرثیهای جداگانه است؛ اما در این شرایط، این بار تربیتی سنگین بر دوش خانوادههاست که به فرزندان خود، توانایی تفکر انتقادی را به منظور حفظ استقلال در اندیشیدن و تصمیمگیری در مواجهه با رسانهها بیاموزند.
ظهور اینترنت و فناوری اطلاعات، در حال ایجاد انقلاب در زندگی افراد به ویژه جوانان است؛ این پدیده سبب بروز فرصتها و همچنین تهدیدهایی میشود؛ کودکان و نوجوانان باید در بستر اینترنت و رسانههای اجتماعی، توانایی تفکر انتقادی و قضاوت کردن درباره آنها را کسب کنند، حقایق را از دیدگاهها و بازنماییها تشخیص داده، تبلیغات را بشناسند و دربرابر تمام اشکال تلقین فکری و گفتاری مقاومت کنند.
انتهای پیام/