فیلم بی همه چیز در سی و نهمین دوره جشنواره فیلم فجر توانست با کسب ۵ سیمرغ بلورین در کنار فیلم یدو، بیشترین تعداد جایزه را نسبت به دیگر آثار با خود به خانه ببرد. هرچند این فیلم سهمی از سیمرغهای اصلی جشنواره نداشت و جایزه کارگردانی و بهترین فیلم به «یدو» رسید. محسن قرایی هم دوبار برای دریافت جایزه ویژه هیئت داوران و بهترین فیلم نامه اقتباسی روی صحنه آمد و صرفاً با یکی دو کلمه تشکر صحنه را ترک کرد. در هر صورت این فیلم را میتوان مهمترین فیلم جشنواره فیلم فجر سال ۹۹ دانست. به نظر میرسد بر خلاف یدو این فیلم در اکران عمومی نیز موفق باشد چرا که در آرای تماشاگران جشنواره برای انتخاب بهترین فیلم، توانست بعد از فیلم ابلق در رتبه دوم قرار بگیرد. این فیلم کسب با میانگین ۲.۴ از ۵ امتیاز در نظر از اعضای انجمن منتقدان حوزه هنری اصفهان فیلمی قابل قبول تلقی شده است. از این افراد نظرشان را درباره این فیلم جویا شدیم که در ادامه بخشی از آن را میخوانید.
علی شمس از فعالان سینمایی اصفهان درباره این فیلم میگوید: چقدر عجیب و دور از انتظار است که یکی از سینماییترین بازیهای هدیه تهرانی در فیلم بی همه چیز به چشم داوران نیامده و حتی جز نامزدهای سیمرغ بهترین زن هم نبود. فیلمنامه بی همه چیز اقتباسی است از نمایشنامه ملاقات با بانوی سالخورده از دورنمات که یادگار استاد گیل آبادی برای من است، ولی متأسفانه نویسنده در سینما کردن این نمایشنامه ناکام مانده و بیشتر به تلویزیون نزدیکش کرده است.
علی شمس در ادامه میگوید: بی همه چیز بر خلاف اسمش همه چیز دارد. بازیهای عالی، تدوین بینظیر، تصویر برداری درست و موقر، صحنه زیبا و باور پذیر و از همه مهمتر کارگردانی بسیار خوب. تنها چیزی که ندارد «هدف از تولید» است. این همه هنر ناب به دلیل اینکه نخِ تسبیحِ هدف ندارد، متأسفانه هدر رفته و حال خوشی به مخاطب منتقل نمیکند.
فقط به خاطر اقتباس
مریم محمدی که امتیاز ۳ از پنج برای این فیلم منظور کرده میگوید: این ستارهها فقط برای اقتباس است که بسیار خوب ایرانی شده است و نشان از هوش نویسنده فیلمنامه دارد، انتخاب خوب بازیگران و بازیگیری عالی به علاوه طراحی صحنه و لباس چشمگیر و قابل قبول و فیلمبرداری خوب باید نتیجه اش فیلم خوبی باشد اما متأسفانه فیلم بدون روح است و تأثیری که باید را روی مخاطب نمیگذارد هرچند پیامش را میرساند.
فرزان معظم، چهره باسابقه سینمایی اصفهان بی همه چیز را چنین توصیف میکند: با ریتم و شتابی که فیلم شروع میشود. تماشاگر حس میکند با یک فیلم طنز روبروست. اما آرام آرام و هوشمندانه قصه اصلی فیلم طرح میشود. حتی مخاطب شور و حال اول برای استقبال را فراموش میکند. فیلم به مخاطب یادآوری میکند. که جهل جامعه باعث میشود منافع زودگذر جای فکر و اندیشه را بگیرد. گارگردان با ظرافت اتفاق گذشته را در یک شیشه عطر خاک آلودیاد آوری میکند. شخصیتها نیز به موقع معرفی و در زمان مناسب از آنها در پیش برد داستان استفاده میشود. سکانس قطار در شب و فرار نیز از سکانسهای جذاب و زیبا در این فیلم است.
گروه موسیقی بدون رهبر
محمد اسماعیلی دیگر سینماگری است که نظر او را درباره این فیلم جویا میشویم. او به ضعف اصلی فیلم اشاره میکند که به نظر میرسد دلیل اصلی ناکامی آن در دریافت سیمرغهای اصلی جشنواره همین مسئله باشد: بی همه چیز انصافاً در هرچه ناکام بوده در انتخاب اسمش موفق بوده است، دل آدم به حال این همه تکنیک می سوزد که بصورت جدا جدا هرکس کار خودش را به بهترین وجه انجام داده، اما کارگردان و البته قبل از آن فیلمنامه نتوانسته بهرهای از این مهارتها ببرد. انگار یک گروه موسیقی را میبینیم که هرکس به بهترین شکل تکنوازی میکند فقط یک اشکال وجود دارد که این گروه موسیقی توسط کسی رهبری نمیشود.
اسماعیلی درباره اقتباس صورت گرفته در این فیلم نیز میگوید: اگر یک متن فاخر را به بازیگران سینما بدهی تا اجرا کنند و از این اجرا هم فیلمبرداری کنی دلیل نمیشود که فیلم موفقی ساخته باشی. اقتباس خودش یک هنر است که متأسفانه در آن هنوز بسیار ضعیف هستیم، البته انصافاً در ردیف تله تئاترهائی که قدیم از شبکه ۴ پخش میشد و کاملاً مخاطب خاص بود، نمره بالایی میگیرد.