«آفتاب یزد» در یادداشتی با این مقدمه نوشت: «این موضوع چند نکته را هویدا مینماید. اولا مدت طویلی است که اصلاحطلبان میگویند و مینویسند که رخنه مدیران احمدینژاد در دولت روحانی گریبان این دولت را خواهد گرفت و به عبارت ساده کار دست آقای روحانی میدهد. کاهلی معاونت امنیتی و سیاسی استانداری تهران و برخی نهادهای زیر مجموعه آن در ماجرای آتشزدن سفارتخانه عربستان بیش از پیش حقانیت توقعات و انتظارات طرفداران دولت را ثابت نمود. طبعا اگر دولتیها به فکر بودند این اتفاق ناخوشایند یا رخ نمیداد و یا حداقل در سطح پایینتری انجام میشد.
ثانیا اظهارات براتلو پس از اخراجش نشان میدهد که برخی از مدیران دولت روحانی کوچکترین اعتقادی به این دولت ندارند. وقتی معاون سابق استاندار به مقامات عالیرتبه دولت انگ دروغگویی میزند دیگر تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! اگر اعتقادی بود در درجه نخست مدیر مربوطه به نحو احسن وظایف خود را انجام میداد و وقتی هم به دلیل ناتوانی عذرش خواسته میشد اینگونه به سمت دیگر مدیران دولتی حملهور نمیشد.
مگر جناب براتلو اولین و آخرین مدیری بوده است که از یک دولت اخراج شده است؟ سابقه نداشته است پس از اخراج یک مدیر آن فرد اینگونه بیمحابا علیه همکاران سابقش مصاحبه کند. حداقل عرف بر آن بوده است که مدیر مربوطه یک سال و یا بیشتر صبر و تامل مینموده است. در جریان اخراج وزیر خارجه در دولت قبل که به آن شکل عجیب و غریب و بر روی آسمان رخ داد، جناب متکی مدتها سکوت کرد و وقتی هم لب گشود باز هم اظهارنظر بیادبانهای مطرح نکرد.
ثالثا بنده همچنان در عجبم چرا پس از حکم اخراج جناب براتلو، استاندار محترم تهران برای ایشان حکم مشاور صادر فرمودند؟! آقای معاون سابق با اظهاراتی که مطرح نمودهاند عملا از دولت اعلام برائت کردهاند پس دیگر مشاورههای ایشان چه حکمی میتواند داشته باشد و حکم آقای استاندار چه صیغهای است؟!
رابعا در این میان انتقاد حتی به جناب استاندار هم وارد است. آیا به راستی جناب آقای هاشمی نگاهی به سوابق و رزومه آقای براتلو انداخته بودند؟ معاون سابق ایشان همزمان با روی کار آمدن دولت احمدینژاد ابتدا فرماندار شهر ری شد و مدتی بعد نیز از سوی کامران دانشجو، استاندار وقت تهران سمت معاونت سیاسی و ریاست ستاد انتخابات تهران را عهدهدار شد که ماندگاری بالا در این سمت حتی بعد از انتخابات ۸۸ داشت. حال جالب اینجاست که چنین شخصی پس از روی کار آمدن روحانی هم همچنان دارای سمت در وزارت کشور بوده است.
ختم کلام آنکه به نظر میرسد جوسازیهای رسانههای مخالف دولت از جمله بیان این ادعا که «دولت تدبیر با داس به جان مدیران انقلابی افتاده است.» تاثیر خود را گذاشته بوده و آقایان ابا داشتند از تغییر برخی مدیران نشاندار. تدبیر اقتضا میکرد امید مردم طی فشارهای غیرقانونی تندروها لگدمال نشود و مدیرانی در راس میبودند که فیالواقع به شعارهای روحانی اعتقاد و ایمان داشتند. در تاریخ ثبت خواهد شد که یکی از نقصهای دولت تدبیر و امید حضور مدیران ناهمسو در این دولت بود.»