stat counter
تاریخ : پنج شنبه, ۲۴ آبان , ۱۴۰۳ Thursday, 14 November , 2024
  • کد خبر : 248894
  • 12 اسفند 1399 - 11:53
2

معمای تاریخی حیوان نوزادخوار در ایران

قلم | qalamna.ir :

علی میرزامحمدی
یکی از مرموزترین برگ‌های تاریخ اجتماعی دهه ۲۰ و ۳۰ بخشی از مناطق ایران ربوده شدن کودکان و مرگ برخی از آنها توسط حیواناتی است که اطلاع درستی از آنها وجود ندارد. هنوز هم افرادی هستند که در اندوخته های ذهنی خود درباره آن دوره مخوف، مطالبی برای گفتن داشته باشند. اما به علت ناشناخته ماندن این حیوانات، این مطالب با تخیلات ذهنی افراد در هم آمیخته شده است؛ طوریکه تفکیک واقعیت و خیال، در آنها کار چندان آسانی نیست. این نوشتار که برآمد کاری پژوهشی مربوط به ۲۰ سال پیش است، به احتمال هنوز خود را از این تفکیک ها رها نکرده باشد! 
در این نوشتار دو گزارش در دو ناحیه ایران، یکی در استان ایلام و دیگری در آذربایجان با همدیگر مورد  مقایسه قرار گرفته است. نوشتار مربوط به استان ایلام در کتابی به چاپ رسیده است، اما پژوهش مربوط به آذربایجان را خود نویسنده مقاله به انجام رسانده است.
 در سال ۱۳۱۹ شمسی گزارش هایی در روزنامه عرفان اصفهان به چاپ رسید که در آن به وجود موجود وحشی اشاره داشت که صدها نفر را با دندان های تیز و بی رحم خود دریده و خورده و تعداد زیادی را هم مجروح کرده بود. شبیه این ماجرا  در آبدانان و بخشی از شهرستان دهلران استان ایلام در سالهای  ۱۳۱۸ تا ۱۳۲۲  به وقوع پیوسته بود و مستندات آن در کتاب ˈگرگ آدمخوارˈ به قلم ˈجمشید حرمیˈموجود است. این ماجرا در برخی مناطق آذربایجان به ویژه بخش یامچی شهرستان مرند نیز توسط مردم محلی نقل قول می‌شود. البته این حیوان مرموز در بخش یامچی شهرستان مرند اندکی دیرتر از دو نقطه دیگر ایران یعنی سالهای ۱۳۳۱-۳۳ مشاهده شده است. مردم محلی از شناخت دقیق این حیوان عاجز بودند، چرا که این حیوان بواسطه خصلت‌های ویژه که از جمله آنها هوش قابل توجه بود به سرعت خود را از مهلکه خارج می‌کرد.
این حیوان از کوهها سرازیر می‌شد و در کمین می‌نشست و با استفاده از تاریکی شب و یا فرصت‌های مناسب در روز به گهواره‌های کودکان هجوم می‌برد و آنها را با خود می‌برد. حتی در مواردی کودکان ۶ و ۷ ساله را نیز می‌ربود. و در مخفیگاه آنها را می‌خورد. به علت شباهت ظاهری این حیوانات به گرگ، آنها را “آدام جل گورد” یعنی گرگ آدمخوار می‌نامیدند.شاهدان عینی این حیوان را به رنگ قرمز ـ قهوه ای با سینه ای سفید که پاهایش به رنگ سفید بوده تصویر می‌کنند. شاهدان عینی می‌گویند که سگ ها از این حیوان می‌ترسیدند چرا که دهانی بسیار بزرگ با دندانهای بسیار تیز داشت. 
این در حالی است که شاهدان عینی در منطقه ایلام این حیوان وحشتناک را دارای موهایی نرم و زرد رنگ با نقطه های سیاه، به طول سه و ارتفاع یک و نیم متر، با دمی به طول ۸۰ سانتیمتر، دستانی کوتاه و کلفت، جثه ای بزرگ و کله ای به نسبت کوچک  تصویر کرده اند که بیشتر به ببرهای آسیایی شباهت داشته است. از دیگر ویژگی های این جانور وحشی، شتاب تند و جهش تیز، مهارت فوق العاده در شنا کردن، هیبت ترسناک و منحصر به فرد و وحشت زیاد سگ ها از آن (به طوری که به محض نزدیک شدن به آبادی ها، تمام سگ های آبادی در گوشه ای پنهان می‌شدند تا از گزند آن در امان باشند) بود. 
شکار کودکان یک تا ۱۳ ساله، مهارت بالا در ربایش کودکان از دامن مادران و پدران، بوی بسیار بد و متعفن دهان، خودداری از خوردن گوشت دام ها و دیگر جانداران، استفاده مطلق از گوشت انسان از جمله مهمترین مشخصه گرگ آدمخوار در شهرستان آبدانان ایلام بوده است.  این مشخصات با مشخصات گرگ آدمخوار بخش یامچی نیز مطابقت دارد. نویسنده کتاب گرگ آدمخوار معتقد است گرچه این جانور میان مردم به گرگ آدمخوار معروف بوده اما باید بگوییم این جانور گرگ نیست بلکه از خانواده گربه سانان بوده که از گوشت انسان تغذیه می‌کرده است. البته برخی مردم یامچی با مشاهده مستندهای حیات وحشی (راز بقا)  معتقد هستند که این حیوان کفتار بوده است. افراد مسن به مرگ بیش از ۱۰ کودک در طول سه سال در یامچی اذعان می‌دارند. به این تعداد کودکان روستاهای اطراف از جمله مرکید، لیوار، گله‌بان، اربطان و فارفار را نیز باید افزود. این حیوانات به مدت سه سال ترس و هراس را در بین خانواده ها حاکم کرده بودند. 
در مورد ظهور و ناپدید شدن آنها در دهه ۳۰ فرضیه هایی می‌توان مطرح نمود. دهه ۳۰ مصادف با جنگ جهانی دوم بود که از تبعات آن ایجاد قحطی و بیماری در ایران بود. در این سالها وجود اجساد قربانیان موجب شد که حیات وحش کشورهای مختلف درگیر جنگ از تعادل خارج شود. موازانه حیات وحش با ازدیاد حیوانات گوشت خوار که توانایی حمله به انسان را نیز داشتند به هم خورد. 
در مورد علت ناپدید شدن این حیوانات  در بخش یامچی چیزی معلوم نیست. برخی سیلاب ها را دخیل می‌دانند و برخی استفاده برخی از افراد محلی از تفنگ از جمله فردی به نام کربلایی زلفعلی خراط و ترسیدن این حیوانات را دخیل می‌دانند.  اما در منطقه ایلام برای شکار این گربه سان ترسناک، تفنگچی های ماهر و تفنگ های پیشرفته به کار گرفته شد، دام ها و تله های زیادی چیدند و ترفندهای متنوعی را برای کشتن این موجود ناشناخته به کار بردند، اما هیچ کدام حریف گرگ آدمخوار نشدند و او همچنان آدم ها را می‌خورد.  تا اینکه در شبی از شب های سرد زمستان سال ۱۳۲۱ توسط یک شکارچی محلی کشته می‌شود. ۱۳ مرد ایل لاشه متعفن حیوان را جابه جا می‌کنند و با کارد انتقام شکم او را سفره سفره و ده ها زنگوله و مهره های سبز و آبی که زینت بخش گردن کودکان معصوم بود از شکم گرگ آدمخوار بیرون آورده می‌شود. و این چنین ماجرای گرگ آدمخوار برای همیشه در آبدانان به پایان می‌رسد.

کودکی که از دست ‘گرگ آدمخوار” نجات یافت! 
از شاهدان عینی که خود در سن ۶ سالگی توسط این حیوان در اوایل شب ربوده شده بود، مردی ۶۰ ساله ساکن یامچی شهرستان مرند است( در زمان نگارش این مقاله در سال ۱۳۷۷) و اما شرح ماجرا به قرار زیر است. «به دنبال ربوده شدن کودک، مردم متوجه شدند و با چراغهای نفتی که در آن زمان به آنها چراغ انگلیسی می‌گفتند، برای پیدا کردن کودک به راه افتادند.  گرگ آدخوار او را در یک باغ انگور بین تاکها مخفی کرده بود، چراکه متوجه شده بود دنبال او می‌گردند.  به این جهت هر وقت کودک ربوده شده می‌خواست فریاد بزند، با پنجه‌های پای خود مانع می‌شد و فقط در لحظه رسیدن مردان چراغ به دست، مجبور به فرار شد. با وجود سپری شدن بیش از ۶۰ سال از این ماجرا، هنوز جای پنجه‌های حیوان بر کناره چشم‌های او باقی مانده است.”
جالب است بدانید که این روایتها با روایتهای مردم دیگر نقاط ایران شباهت و مطابقت دارد. برای مثال ˈرحیم شریفیˈ ساکن آبدانان ایلام که خود از سوی این حیوان ربوده شده و با جان فشانی پدرش، رهایی یافته است در این مورد می‌گوید: گرگ آدمخوار، با ترفند و احتیاط کامل، وارد سیاه چادر عشایر می‌شد و در کمال آرامش، گلوی بچه ها را می‌فشرد تا سر و صدا نکنند، آنان را می‌برد و در کف نخستین آبراه یا رودخانه و دره نزدیک آبادی تمام گوشت آنان را می‌خورد و استخوان و لباس های شکارهای خود را زیر شن و ماسه ها پنهان می‌کرد و می‌رفت”
کودکانی که از دست این حیوان نجات یافته اند هنوز هم با وجود سپری شدن سالیان دراز آثاری از پنجه‌های آنها را در بدن خود دارند. برخی از مردم محلی این ماجرا را به صورت افسانه در آورده و چیزهای عجیب و غریب و دور از واقعیت را به آن نسبت می‌دهند. مثلاً فردی معتقد بود گرگ آدمخوار حرف می‌زد. این قبیل حرفها ریشه در افسانه ای دارد که بر اساس آن برخی زنان شب ها خود را به لباس گرگ ملبس می‌نمودند و روز به شکل انسان در می‌آمدند. دوره هجوم این حیوان مرموز در بخش یامچی شهرستان مرند مصادف با اواخر نخست وزیری مصدق و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بوده است.در حالیکه نیروهای ملی مذهبی و سلطنت طلبان بر سر امور کشور جنجال می‌کردند در گوشه دیگری از وطن، مردم با عوامل طبیعی در جنگ بودند. با وجود جذابیت های روایتی این ماجرا تاکنون هیچ مستند یا فیلم داستانی درباره آن به نگارش در نیامده است. این نوشتار شاید بتواند بستری برای پژوهش های دقیق تر درباره تاریخ حیات وحش و در هم آمیخته شدن مرزهای حیات وحش با حیات اجتماعی ایران باشد. 
                                                                   

هشتگ: , , , , , , , , , , , , ,

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰

دیدگاهها بسته است.