بطور خلاصه میتوان گفت وبلاگ نویسی در ایران بسیار خوب شروع شد. جامعه ای از جوانان تحصیلکرده که حرفهایشان برای خواننده فارسی زبان نو بود. گروهی که برخی از آنها خارج از کشور بودند و توانستند بخشی از آنچه در خارج از کشور میگذرد را به خواننده فارسی زبان داخل کشور منتقل کنند و بسیاری دیگر آشنایی به زبان انگلیسی داشته و توانستند خلاصه ای فارسی از محتوای انگلیسی درباره تکنولوژی، مباحث اجتماعی و …. بنویسند ، گروهی از زنان تحصیلکرده از روزمرگیها و آنچه در ذهن داشتند یا در جامعه تجربه می کردند نوشتند و در این میان تعداد قابل توجهی خبرنگار نیز وبلاگ نویسی را تجربه کردند و توانستند کانالی غیررسمی اما بسیار جذاب برای اخبار و مسائل اجتماعی و سیاسی باشند. در آن زمان هم فضاهایی دیگری برای بحث و ارتباط بین کاربران بود اما در چترومهایی یاهو یا دیگر چت رومها بیشتر جدال و فحاشی بود و در بهترین حالت جایی برای دوست یابی و در گروههای یاهو محتوای زرد و تبلیغاتی منتشر می شد. وبلاگ نویسی فضایی جدی و فاخر برای تبادل نظر بین فارسی زبانها ایجاد کرد. شاید برای اولین بار بود که مردم اینچنین در تولید محتوا مشارکت می کردند و نظر مردم درباره مباحث اجتماعی یا سیاسی بدون واسطه منتشر می شد. به شخصه برای من و برای سالها هر آنچه از زندگی در خارج از کشور میدانستم آنچیزی بود که در وبلاگهای فارسی خوانده بودم و یا اولین بار در یک وبلاگ فارسی با مفهوم شبکه اجتماعی مجازی آشنا شدم و سالها وبلاگها بهترین جا برای شروع وب گردی و آشنایی با سایتهای جدید برایم بوده است.
با چنین شروع درخشانی انتظار زیادی از آینده وب فارسی می رفت و البته اوضاع هم خوب پیش رفت، کم کم تعداد بیشتری وبلاگ نویسی را تجربه کردند و دیگر می توانستیم وبلاگهایی از اساتید مسن دانشگاه تا وبلاگهای نوجوانان را بخوانیم و البته طبیعی بود که با حجم بالایی از وبلاگهای تازه کار که متعلق به نوجوانان یا دانشجویان تازه نفس بود محتوای وبلاگها الزاما با محتوای هسته اولیه نویسندگان وبلاگهای فارسی متفاوت باشد اما همچنان صدها یا هزاران وبلاگ با محتوای قابل توجه وجود داشتند که نظر علاقمندان وبلاگ نویسی را ارضاء می کردند. اینروزها اما از آنچه در زمان شروع وبلاگ نویسی انتظار میرفت بسیار فاصله داریم، برای بسیاری از کاربران حضور در فضای مجازی محدود شده است به صفحه کوچک موبایل و گویا دیگر خیلی هم حوصله ای برای خواندن متن بلند هم وجود ندارد. به غیر از مطالعه سایتهای خبری حضور در فضای مجازی برای بسیاری محدود شده است به انتشار عکس از خوراکی، میهمانی یا سفر در اینستاگرام و خواندن خبرها یا محتوای زرد یا فکاهی در پیام رسانهایی همچون تلگرام و اگر نگاهی به آنچه کاربران وب فارسی انجام میدهند مانند لشکرکشی و فحاشی در صفحات فیس بوک یا اینستاگرام و فوروارد مطالب چند کانال طنز و زرد در نرم افزارهای پیام رسان متعجب می شویم از این میزبان عقب گرد. اینروزها شاید شما عکس سفر یک نفر را فیس بوک ببنید اما کمتر پیش می آید که یک سفرنامه و خاطرات او از سفر را بخوانید چرا که کسی دیگر حوصله نوشتن ندارد و برای بسیاری حتی حوصله تحقیق و یک جستجوی ساده هم نیست و مطالب کذب بارها و بارها در گروهها و کانالهای تلگرام بازنشر می شود.
اوضاع اما در یک شب اینگونه نشده است. چند سال پیش یک نظرسنجی درباره انتخاب وبلاگها برتر در بلاگفا داشتیم چند سال بعد نگاهی به وبلاگهای برتر بخش اجتماعی این نظر سنجی داشتم که اکثراً مربوط به خبرنگاران و افراد فعال اجتماعی بود و جز دو سه مورد بقیه فیلتر شده بودند. ما چند موج فیلترینگ را در زمانهای مختلف و با توجه مسائل سیاسی یا شکل گیری نهادهای مرتبط تجربه کردیم و میتوان گفت این شرایط به نوعی روند رشد وبلاگ نویسی اجتماعی و سیاسی در ایران را کند کرد و حتی آنها که فیلتر نشدند هم ترجیحاً محافظه کار شدند و شاهد بودیم که وبلاگ نویسان قدیمی به نوعی با کوچ از فضای وبلاگ به سمت سایتهایی مانند گوگل ریدر رفتند که البته آن روند و فضا نیز هم با توقف این سرویس ابتر شد. از طرف دیگر شبکه های اجتماعی فضا و انتظار کاربران را تغییر داد اورکات جای بهتر و ساده تری برای دوستیابی و ارتباط با دیگران بود و فیس بوک فضایی با تعامل بیشتر بین نویسنده و خوانندگان، هرچند دیگر خبر چندانی از دسترسی محتوا در موتورهای جستجو نبود و کاربران این شبکه ها نیز حوصله چندانی برای مطالب طولانی نداشتند و میدانیم که این اندک حضور جدی و محتوای قابل احترام در فیسبوک با مسدود شدن این سایت در ایران عملاً از بین رفت.
میتوان گفت ما یک زمستان در تولید محتوای فضای مجازی را تجربه کردیم و درخشش نرم افزارهای پیام رسان و شبکه هایی مانند اینستاگرام اگرچه بهاری دیگر در حضور فضای مجازی شکل گرفت اما میوه آن به شیرینی دوران طلایی وبلاگ نویسی نیست.