هنوز دو ماهی به انتخابات مجلس شورای اسلامی مانده بود که در دیداری با محمد رضا عارف از او قول گرفتیم پس از انتخابات نتیجه هرچه بود مصاحبهای با او داشته باشیم. بالاخره جمعه آمد و مردم کاری کردند کارستان تا لیست امید در تهران با فرستادن هر ٣٠ نفر به مجلس برنده قاطع تهران نام گیرد و عارف با رایی بیش از یک و نیم میلیون نفر به عنوان نفر اول تهران معرفی شود. برای پیگیری وعدهاش یکشنبه شب به دفتر بنیاد امیدایرانیان رفتیم. همان جایی که در چهار ماه و نیم مانده به انتخابات یکشنبهها میزبان بیش از ۴٠ چهره اصلاحطلب بود و جلسات شورای عالی سیاستگذاری را برگزار میکردند. آن شب هم جلسه برقرار بود. در اتاق کناری نشسته بودیم تا جلسه تمام شود. صدای حسین مرعشی میآمد. او رییس کارگروه استانهای شورای سیاستگذاری بود و داشت گزارشی از وضعیت نتیجه انتخابات در حوزههای مختلف ارایه میکرد. استان به استان پیش میرفت. میانههای گزارشش شوخیهای منحصر به فردی هم میکرد و برای استانهایی که کاملا پیروز یا کاملا شکست خوردهایم کنایهای میگفت و فضای خشک جلسه را شاداب میکرد. کاری که در طول تمام چهار ماه و نیم گذشته و هنگامی که گرهی در کار میافتاد هم انجام میداد و خیلی از اختلافسلیقهها و دلخوریها با همین شوخیهای گاه و بیگاهش رفع و رجوع میشد. دفتر بنیاد امید ایرانیان پر از جوانان و دانشجویانی بود که آمده بودند تا تبریکی بگویند و از پیروزی قاطع در تهران ابراز شادمانی کنند. همین رفت و آمدها باعث میشد درست نشنویم در اتاق کناری چه خبر است. فقط چند دقیقه یک بار صدای صلوات فرستادن اعضای شورای عالی میآمد؛ انگار که مصوبهای داشته باشند.
میانههای جلسه، علی صوفی، رییس ستاد ائتلاف در تهران بیرون میآید. خوش و بشی میکنیم. دلشوره دارد. میگوید نکند با ابطال برخی صندوقها بخواهند شیرینی این پیروزی را در کام مردم تلخ کنند. برای علیرضا رحیمی، کاندیدای لیست ائتلاف هم ناراحت است. نام رحیمی در اطلاعرسانی اولیه رحمتی نوشته شده بود و همین باعث ریزش آرای رحیمی بود.
بالاخره جلسه تمام شد. نیم ساعتی طول میکشد تا عارف میتواند از حلقه سلفیگیرندگان و تبریکگویندگان خلاص شود و به اتاق کارش برسد.
شواهد نشان میداد عارف فعلا وقت برای شادباش و تبریک و خوشحالی ندارد. جدیتر از مرحله اول پیگیر وضعیت استانها برای مرحله دوم است. برای سنجش اوضاع و احوال گفتیم: «اگر این کرسیها را هم بگیریم آن وقت میتوانیم بدون مذاکره و لابی و با قاطعیت فراکسیون اکثریت را تشکیل دهیم.»
همانطور که کاغذها و نامههای روی میزش را جابهجا میکرد سرش را بالا آورد و گفت: «فعلا برای این حرفها وقت نداریم. باید کار نیمهتماممان را تمام کنیم. هروقت مجلس رسما شروع شد برای ریاستش هم فکر میکنیم. الان وظیفه ما کسب اکثریت مجلس است. این هدف ما از روز اول بود.»
بالاخره بعد از امضای کاغذها و سپردن برخی کارها به رییس دفترش به ما گفت: خب باید چه کنیم؟ گفتیم قرار مصاحبه برای نیم ساعت و حداکثر تا فردا چون باید به چاپخانه برای سالنامه «اعتماد» برسد. سررسیدش را نگاهی کرد و برای دوشنبه ساعت سه تا سه و نیم عصر در دانشکده برق دانشگاه شریف قرار میگذاریم.
دوشنبه ساعت ١۵، دانشگاه شریف
هنوز پنج دقیقهای به ساعت سه مانده بود که از آسانسور وارد طبقه ششم شدیم. در همان راهرو عارف را دیدیم که با یکی از دانشجویانش صحبت میکرد. به اتاقش که رسیدیم مشکل آن دانشجو هم حل شده بود. کتابخانهاش پر از کتابهای تخصصی رشته برق است آنقدر که بیرون از کتابخانه هم تعدادی کتاب روی هم چیده است. روی میز کارش پایاننامهها روی هم مانده، انگار که در طول یک هفته تبلیغات انتخاباتی وقت نکرده دستی به سر و شکل میز کارش بکشد. با این همه کاغذهای روی میزش منظم چیده شده است. دور تا دور میز پایان نامه و جزوه و کاغذ و کتاب است اما درست وسط میز جایی که در کانون نگاهش قرار دارد، برگهای است که روی آن تعداد آرای نامزدهای انتخابات در حوزه تهران را نوشته است. بعد از خوش و بش اولیه گفت واقعا کار بزرگی انجام شد. این رای به خصوص در تهران پیام سیاسی دارد. کاش همه پیام آن را درک کنیم. برای تحلیل چگونگی رخداد واقعه ٧ اسفند نقبی به گذشته زد. از سال ٩١ شروع کرد که در دانشگاه شریف این روزها را پیشبینی میکرده است. هنوز تمام انتقاداتی را که هنگام ورودش به انتخابات مطرح میکردند، به یاد دارد. میگوید پیروزی امروز ثمره ناامید نشدن ما در برابر تمام ناسزاهایی است که سال ٩١ و ٩٢ خوردم. وقتی به آن روزها اشاره میکند میگوید به من گفتند امنیتیها تو را جلو انداختهاند تا در نهایت با دو، سه میلیون رای ضایع شوی و این را به پای کل اصلاحات بنویسند. خوب به خاطر دارد که سه سال پیش همین روزها به او میگفتند اصلاحطلب بدلی. میگوید شما که باید خوب به خاطر داشته باشید چه تهمتهایی به من زدند. گفتند اصلاحطلب بدلیام. گفتند با دستور امنیتیها وارد انتخابات شدهام. هزار و یک حرف زدند اما به هیچ کدام پاسخ ندادم. به خرداد ٩٢ که رسید همچنان از موضع متواضعانهاش دفاع میکرد اما در عین حال تاکید داشت که «کاری با نظرسازیها ندارم اما نظرسنجیهایی که به من میرسید، نشان میداد میتوانم پیروز انتخابات باشم اما از ابتدا گفته بودم به خردجمعی احترام میگذارم و حالا افتخار میکنم که به راحتی از قدرت گذشتم.»
حتی یک شب راحت نخوابیدم
با عبور از آن مقطع به تشکیل شورای سیاستگذاری رسیدیم. شورایی که برای نخستینبار در جریان اصلاحات تمام طیفها را در خود جا داد. عارف درباره شورای عالی میگوید: «واقعا چهار ماه و نیم سختی کشیدیم. کار بسیار پرفشاری بود که بتوانیم تمام این افراد و نگاههایشان را به هم نزدیک کنیم و در نهایت بدون انشعاب و درگیری نتیجه مطلوب را بگیریم. خوشبختانه یا متاسفانه مسوولیت این شورا روی دوش من بود. حتی یک شب نتوانستم راحت بخوابم. دایم دغدغه داشتیم و نگران بودیم.» بالاخره به هفته پایانی ماراتن انتخابات رسیدیم و از او خواستیم تا شبها و روزهای سخت هفته گذشته را برایمان روایت کند. نگاهی به خودش کرد. گفت هشت کیلو وزن کم کردم. حتی یک ساعت آرام نخوابیدم. نگران کشور بودم که کاری نکنیم فضا دوباره دوقطبی شود. از پنجره اتاقش نگاهی به بیرون میکند و میگوید: «وقتی مسوولیت چنین کار سنگینی را به دوش میکشید، حق ندارید حتی یک گاف بدهید یا اشتباه کنید. ما نباید آرامش را از مردم میگرفتیم. وقتی میخواستیم به مسجد نارمک برویم، نگران بودم. نه از این بابت که آنجا پایگاه سنتی رقیب ما است یا محل سکونت کسی که انتقادات بسیاری به او داریم. دلشوره داشتم مبادا کسی شعاری بدهد و دوباره عدهای با هم درگیر شوند. اما وقتی آرامش جمعیت حاضر را دیدم خیالم راحت شد.»
نتیجه را باور نمیکردم
انگار خاصیت ما است که همیشه از سوی مردم غافلگیر شویم. مردان دولت خاتمی و حتی خود او بارها گفتهاند که فکرش را هم نمیکردیم خرداد ٧۶ چنین اقبالی صورت گیرد. بعدتر در سال ٨۴ فکرش را هم نمیکردیم احمدینژاد که آخرین نفر در نظرسنجیها بود با اشتباهات فاحش ما به پاستور برود. از ٨٨ که بگذریم ٩٢ هم خیلی سخت بود پیشبینی کنیم با حضور عارف و روحانی بالاخره یکی کنار برود و ظرف سه روز مردم دوباره به ما اعتماد کنند. اینبار و در انتخابات مجلس هم انگار این غافلگیری دوباره سراغمان آمد. روایت عارف از این غافلگیری جالب است. وقتی پرسیدیم، فکر میکردید این اتفاق بیفتد؟ گفت: فکرش را هم نمیکردم. تا زمان اعلام نتایج فکر نمیکردم وضعیت به این خوبی باشد. برآورد خود من این بود که در بهترین حالت ٢٠ نفر دور اول رای میآورند که ١۵، ١۶ نفرشان از لیست ما و ۴، ۵ نفر از لیست رقیبمان خواهند بود. بقیه هم دور دومی میشوند. حتی به این هم اکتفا نکرد و جلوتر رفت: «واقعا تعجب کردم. باورم نمیشد. فکر میکردم شاید این نتیجه مربوط به یک منطقه خاص تهران باشد و در مراحل بعد ترکیب عوض شود.»
گام سوم را برای شوراهای شهر برمیداریم
به دقایق پایانی مصاحبه رسیدیم. نوبت نگاه به آینده رسید. بعد از گام دوم نوبت به چه کاری میرسد؟ موضع ما در برابر روحانی ٩۶ چیست؟ انتخابات شوراها را چگونه میخواهیم مدیریت کنیم؟ و از همه جذابتر ریاست مجلس به چه کسی میرسد؟ اینها سوالاتی است که وقت پرسیدن آنها همین امروز است. عارف هم انگار برای تمام سوالات پاسخی آماده کرده بود. گام سوم را کسب ٧٠ درصد کرسیهای شورای شهر در سراسر کشور عنوان کرد. با یادآوری سخنرانی یک سال و نیم قبلش در گرگان گفت که قرار نیست برای روحانی رقیب بتراشیم و حالا ریاست مجلس، امری که اگر در مرحله دوم پیروزی از آن اصلاحطلبان شود. عارف هم تلویحا همین را میگوید: «باید ببینیم کدام فراکسیون اکثریت را به دست میآورد. ما به مردم قولهایی دادهایم و آنها هم مطالباتی دارند. این رای عظیم و اعتماد گسترده به ما باید پاسخ خود را دریافت کند. بخشی از پرداختن به مطالبات مردم هم با نقش داشتن در مدیریت مجلس میسر میشود.»
مهندسی هاشمی
چند روز مانده به انتخابات هاشمیرفسنجانی در دیدار با کاندیداهای فهرست امید بیشترین نقش در ریاستجمهوری روحانی را متعلق به ایثار سیاسی عارف دانست و حالا نوبت عارف است که به نقش هاشمی اشاره کند. ضمن اینکه به ما خبر میدهد یکشنبه ظهر تماسی میان این دو انجام شده و در آن تماس عارف تحلیلش را از وضعیت نتیجه انتخابات مجلس در کل کشور به هاشمی ارایه کرده است. در مورد هاشمی میگوید: او یک مهندس واقعی است. هم مهندسی سیاسی را میفهمد و هم درک دقیقی از عدد و رقم دارد.
همینطور که کتش را میپوشد تا از اتاق بیرون برود تک جملههای جالبی میگوید. انگار اشارهاش به طرح موضوع ریاست لاریجانی در مجلس است: «کسی وکیل من نیست که از قول من حرف بزند. خودم میدانم چه زمانی چه حرفی بزنم و جز با مشورت و اتکا به خردجمعی تصمیمی نمیگیریم.» موقع خداحافظی خیلی جدی میگوید: مردم با ما اتمام حجت کردهاند. خدا کند مغرور نشویم و مشکلاتشان را حل کنیم.
«مشروح این گفتوگو در سالنامه روزنامه «اعتماد» به چاپ میرسد.»